- نسیچ (نَ)
نسیج. جامۀحریر زربافته. (برهان قاطع) (آنندراج). مصحف نسیج عربی (از مصدر نسج به معنی بافتن) و آن مختصر ’نسیج الذهب و الحریر’ است به معنی پارچۀ ابریشمی زردوزی شده. (حاشیۀ برهان قاطع از دزی). رجوع به نسیج شود
معنی نسیچ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
ابیات آغازین قصیده به ویژه ابیاتی که مشتمل بر احوالات عاشقانه است، بانسب، شخص عالی نسب، خویش، خویشاوند
جریان ضعیف هوا که جهت وزش آن در مواقع مختلف تغییر می کند مانند نسیم خشکی هنگام شب به سمت دریا و نسیم دریا هنگام روز به جانب خشکی، هوای خنک، باد ملایم، بوی خوش
عشقه، گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، ازفچ، دارسج، پاپیتال، نیژ، لوک، غساک، جلبوب
خرید و فروش چیزی به صورتی که پول آن بعداً پرداخت شود، به طور نسیه مثلاً آن لباس را نسیه خریدم
آنچه نقد نباشد و بزمانه بعید وعده ادای آن کرده باشند، خرید و فروش و داد و ستدی که بهای آنرا نقد ندهند و به مهلت و فرصت ادا کنند
تفسیراوسپوختن وتاخیرکردن است. ومعنیش آنست که سال قمری ازسال شمسی یازده روزبتقریب پیشترآید
نایچه. توضیح جهانگیری این بیت رابدون ذکرنام شاعرآورده: هزارناله زدم بی گل رخت درباغ بدرددل که شنیدم فغانی ازنایچ. مولف فرهنگ نظام نویسد: شعراستادانه نیست احتمال این است که نقطه نایچه (نای کوچک) راکه سابقابدون هاء (نایچ) مینوشتند اشتباهاخوانده ودرشعربسته
سامان جهاز اسباب وسایل، سلاح ساز جنگ، رخت سفر، ساختگی آمادگی آماده سفر شدن، قصد اراده عزم عزیمت، آماده ساختن نیروی نظامی و تمامی ساز و برگ سفر و جنگ -7 تجهیزات
پر افتاده، پشم افتاده، انگبین گداخته، پسر، کنه (فتیله) مرغ انگلیسی از گیاهان سمه
