نعامه در عربی، جمع نعام و نعامات و نعائم، در علم زیست شناسی شترمرغ، نفس، ظلمت، فرح، سرور، اکرام، راه آشکار، علامتی که در کنار راه برای راهنمایی برپا کنند، گروهی از مردم
نَعامَه در عربی، جمع نَعام و نَعامات و نَعائِم، در علم زیست شناسی شترمرغ، نفس، ظلمت، فرح، سرور، اکرام، راه آشکار، علامتی که در کنار راه برای راهنمایی برپا کنند، گروهی از مردم
جماعتی که برای گرفتن چیزی قسم بخورند و آن را بگیرند، سوگندی که بین اولیای دم اجرا شود، هنگامی که کسی را قاتل معرفی کنند و شاهد نداشته باشند، آشتی و متارکۀ جنگ
جماعتی که برای گرفتن چیزی قسم بخورند و آن را بگیرند، سوگندی که بین اولیای دم اجرا شود، هنگامی که کسی را قاتل معرفی کنند و شاهد نداشته باشند، آشتی و متارکۀ جنگ
ابن عمرو بن علقمۀ معافری، مکنی به ابوداجن. از امرای مصر بود و چند بار شرطۀ آنجا را بعهده گرفت. و موسی بن مصعب او را به نیابت خود امیر آنجا کرد و چون بسال 168 ه. ق. مصعب بقتل رسید مهدی عباسی او را امارت مصر بداد. عسامه بسال 176 در مصر درگذشت. (از الاعلام زرکلی از النجوم الزاهره، و الولاه و القضاه)
ابن عمرو بن علقمۀ مَعافری، مکنی به ابوداجن. از امرای مصر بود و چند بار شرطۀ آنجا را بعهده گرفت. و موسی بن مصعب او را به نیابت خود امیر آنجا کرد و چون بسال 168 هَ. ق. مصعب بقتل رسید مهدی عباسی او را امارت مصر بداد. عسامه بسال 176 در مصر درگذشت. (از الاعلام زرکلی از النجوم الزاهره، و الولاه و القضاه)
مال صدقه. (اقرب الموارد). صدقه. (منتهی الارب) ، آنچه قسام برای ذات خود جدا نماید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و به همین معنی است: ایاکم و القسامه. (اقرب الموارد)
مال صدقه. (اقرب الموارد). صدقه. (منتهی الارب) ، آنچه قسام برای ذات خود جدا نماید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و به همین معنی است: ایاکم و القسامه. (اقرب الموارد)
خوب روی و صاحب جمال گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار) (زوزنی). گویند: قسم قسامه، خوبروی و صاحب جمال گردید، و این از باب ’کرم’ است. (ناظم الاطباء)
خوب روی و صاحب جمال گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (دهار) (زوزنی). گویند: قسم قسامه، خوبروی و صاحب جمال گردید، و این از باب ’کرم’ است. (ناظم الاطباء)
نعامه در فارسی شتر مرغ، روان (نفس)، تاریکی، بزرگداشت، شاهراه، نادانی کانایی، تک پا شتر مرغ، جمع نعائم: کنیزکان بگرد او (پادشاه بیابان) کشیده صف ز کرکی و نعامه و قطای او. (منوچهری. د. چا. 83: 2)
نعامه در فارسی شتر مرغ، روان (نفس)، تاریکی، بزرگداشت، شاهراه، نادانی کانایی، تک پا شتر مرغ، جمع نعائم: کنیزکان بگرد او (پادشاه بیابان) کشیده صف ز کرکی و نعامه و قطای او. (منوچهری. د. چا. 83: 2)