جدول جو
جدول جو

معنی نسابیده - جستجوی لغت در جدول جو

نسابیده
(غَ)
ناسائیده. ناسابیده. سوده ناشده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بساویده
تصویر بساویده
دست مالیده، دست مالی شده، دست زده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابیده
تصویر سابیده
کوبیده و نرم شده، سوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهنبیده
تصویر نهنبیده
پوشیده و پنهان شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهازیده
تصویر نهازیده
ترسیده، کسی که دچار بیم و ترس شده
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، رعیب، چغزیده، مروع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوابیده
تصویر خوابیده
به خواب رفته، خفته، در حال خواب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسنجیده
تصویر نسنجیده
نااندیشیده، نیندیشیده
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
در تداول عوام بجای ساییده آید: رنگ سابیده. رجوع به ساییده شود
لغت نامه دهخدا
(گُ سِ / سَ دَ / دِ)
نسابیده. سابیده نشده. که سابیده و نرم نشده است. مقابل سابیده. رجوع به سابیده و سائیده شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
نسائیده. ناسائیده. نسابیده. ناساییده
لغت نامه دهخدا
(غُ نَ)
سائیده ناشده. ناسائیده. نسابیده. ناسابیده
لغت نامه دهخدا
تصویری از نابریده
تصویر نابریده
نبریده: (و نماز دیگر آن روز صلتی از آن وی رسولدار برد دویست هزاردرم و اسبی باستام زر و پنجاه پارچه جامه نابریده. مقابل بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهنبیده
تصویر نهنبیده
نهان کرده پنهان ساخته: (بر چشمه تختی و مردی بر وی بمرده بچادر نهنبیده روی)، دفینه، سخن پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهازیده
تصویر نهازیده
ترسیده بیم برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسنجیده
تصویر نسنجیده
نفهمیده، نپائیده، پرت و پلا
فرهنگ لغت هوشیار
به نشستن وا داشته، جلوس داده (بر تخت)، جا داده مقیم ساخته، زنی روسپی که او را بخانه آورده نفقه او را متعهد شوند و از ادامه عمل بد باز دارند واز او متمتع گردند بدون ازدواج، کاشته، بر پاداشته افراشته، نهاده، خاموش کرده (آتش)، دفع کرده آرام کرده (درد و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نپاییده
تصویر نپاییده
ناپاییده مقابل پاییده، ناسنجیده بدون دقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نپائیده
تصویر نپائیده
نسنجیده، بدون دقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نتابیدن
تصویر نتابیدن
طاقت نیاوردن، برنتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتابیده
تصویر ناتابیده
آنچه که آنرا تاب نداده باشند مقابل تابیده
فرهنگ لغت هوشیار
نوشیده آشامیده، باده داده سقایت رده، زدوده محو کرده، بر طرف شده (تب درد و مانند آن)، هضم شده (غذا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نساییده
تصویر نساییده
ناسائیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابیده
تصویر سابیده
ساییده رنگ سابیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوابیده
تصویر خوابیده
بخواب رفته نایم، آرام گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسانیده
تصویر رسانیده
متصل شده، انتقال داده، حمل کرده، ابلاغ شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بساویده
تصویر بساویده
لمس شده دست مالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بساویده
تصویر بساویده
((بِ دِ))
لمس شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهنبیده
تصویر نهنبیده
((نِ هَ دِ))
پنهان، پوشیده، مخفی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نطلبیده
تصویر نطلبیده
نا خوانده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسنجیده
تصویر نسنجیده
محاسبه نشده
فرهنگ واژه فارسی سره
ساییده، سوده، کوبیده، نرم، زدوده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خوابیده
تصویر خوابیده
Sleeping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نسنجیده
تصویر نسنجیده
Unthinkingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نسنجیده
تصویر نسنجیده
irrefletidamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خوابیده
تصویر خوابیده
спящий
دیکشنری فارسی به روسی