آمیزنده و خوش گفتار و دوست دارندۀزنان. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). مخالط. معاشر. (از اقرب الموارد) (المنجد). گویند: هو نس ء نساء، او هم سخن و محب زنان است. (منتهی الارب)
آمیزنده و خوش گفتار و دوست دارندۀزنان. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). مخالط. معاشر. (از اقرب الموارد) (المنجد). گویند: هو نس ء نساء، او هم سخن و محب زنان است. (منتهی الارب)
نسر، محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نسار لاشه، مردار، برای مثال نسا و پلیدی بدانجا برند / که مردم بر آن راه برنگذرند (زراتشت بهرام - معین - نسا)
نَسَر، محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نَسار لاشه، مردار، برای مِثال نسا و پلیدی بدانجا برند / که مردم بر آن راه برنگذرند (زراتشت بهرام - معین - نسا)
کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، ورکاک، دال، مردارخوٰار، کلمرغ، شیرگنجشک، لاشخور، دالمن، دژکاک نسر طایر: در علم نجوم ستاره ای در صورت فلکی عقاب نسر واقع: در علم نجوم ستاره ای در صورت فلکی چنگ (شلیاق)
کَرکَس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، وَرکاک، دال، مُردارخوٰار، کَلمُرغ، شیرگُنجِشک، لاشخُور، دالمَن، دَژکاک نسرِ طایر: در علم نجوم ستاره ای در صورت فلکی عقاب نسرِ واقع: در علم نجوم ستاره ای در صورت فلکی چنگ (شلیاق)
هر یک از قسمت های بیست و یک گانۀ کتاب اوستا که به منزلۀ فصل و باب است و هر قسمت آن نام مخصوصی دارد، برای مثال چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نسک خوان شده از عشقش و ایارده گوی (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۲۲)، از اطاعت با پدر زردشت پیر / خود به نسک آفرنگان گفته است (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۸) عبادت کردن، پرستش کردن
هر یک از قسمت های بیست و یک گانۀ کتاب اوستا که به منزلۀ فصل و باب است و هر قسمت آن نام مخصوصی دارد، برای مِثال چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نسک خوان شده از عشقش و ایارده گوی (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۲۲)، از اطاعت با پدر زردشت پیر / خود به نسک آفرنگان گفته است (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۸) عبادت کردن، پرستش کردن
محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نسا، نسار، سایه بان، برای مثال دور ماند از سرای خویش و تبار / نسری ساخت بر سر کهسار (رودکی - ۵۴۵)
محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نَسا، نَسار، سایه بان، برای مِثال دور ماند از سرای خویش و تبار / نسری ساخت بر سر کهسار (رودکی - ۵۴۵)
مردمی که در یک زمان واحد زندگی می کنند، مردم هم عصر مثلاً نسل بعد از انقلاب، در علم زیست شناسی مجموعه ای از جانداران که در سلسله مراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل می دهند مثلاً نسل لاک پشت های غول پیکر در حال انقراض است، ذریه، دودمان، فرزند
مردمی که در یک زمان واحد زندگی می کنند، مردم هم عصر مثلاً نسل بعد از انقلاب، در علم زیست شناسی مجموعه ای از جانداران که در سلسله مراتب نژادی مرحلۀ واحدی را تشکیل می دهند مثلاً نسلِ لاک پشت های غول پیکر در حال انقراض است، ذریه، دودمان، فرزند
عبادت کردن بخشی از کتاب، هر جز از کتاب مقدس اوستا، جمع نسیکه، برخیان کرپان ها کرپانیان پرستیدن، شستن پاک گرداندن، پرستش پرستش کردن عبادت کردن زهد ورزیدن، شستن پاک کردن، پرستش عبادت، تطهیر، آنچه حق خدای عزوجل باشد
عبادت کردن بخشی از کتاب، هر جز از کتاب مقدس اوستا، جمع نسیکه، برخیان کرپان ها کرپانیان پرستیدن، شستن پاک گرداندن، پرستش پرستش کردن عبادت کردن زهد ورزیدن، شستن پاک کردن، پرستش عبادت، تطهیر، آنچه حق خدای عزوجل باشد
زدایش سترش، برانداختن، زشتکرد، رونویسی پاچن برداری، هیچش، دگر تنی فرهنگسار: جا به جایی روان آدمی پس از مرگ به تنی دیگر، زدایا گونه ای دبیره نویسی که پدید آورنده آن یک ایرانی به نام ابن مقله پی زاوی پارسی است او برای آن که از دشواری های کاربرد دبیری کوفی بکاهد زدایا را ساخت این دبیره از آن روی زدایا (نسخ) نامیده می شود که پس از پیدایش آن دبیره نویسی کوفی از میان رفته است (بهره از خط و خطاطان ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی رویه 9)، جمع نسخه، نسک ها پاچن ها فاجین ها باطل کردن زایل کردن، تغییرصورت دادن، انتقال یافتن روح انسانی پس ازمرگ جسمی بجسم دیگر تناسخ مقابل مسخ فسخ رسخ، بطلان زوال: این نسخ مامی فرماییم وهرچه منسوخ کنیم ازآن کنیم تادیگری به از آن آریم. یاخط نسخ. یکی ازخطوط معروف اسلامی معمول درکشورهای اسلامی، خط بطلان، یاخط نسخ درچیزی کشیدن، آنراابطال کردن: چوزحرف ماگذشتی قلمی درآسمان کش بمثال لاابالی خط نسخ درجهان کش، (سیف اسفرنگی. تاریخ ادبیات دکترصفاج 2 ص 797) امابیان قران خط نسخ برآن کشید، جمع نسخه
زدایش سترش، برانداختن، زشتکرد، رونویسی پاچن برداری، هیچش، دگر تنی فرهنگسار: جا به جایی روان آدمی پس از مرگ به تنی دیگر، زدایا گونه ای دبیره نویسی که پدید آورنده آن یک ایرانی به نام ابن مقله پی زاوی پارسی است او برای آن که از دشواری های کاربرد دبیری کوفی بکاهد زدایا را ساخت این دبیره از آن روی زدایا (نسخ) نامیده می شود که پس از پیدایش آن دبیره نویسی کوفی از میان رفته است (بهره از خط و خطاطان ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی رویه 9)، جمع نسخه، نسک ها پاچن ها فاجین ها باطل کردن زایل کردن، تغییرصورت دادن، انتقال یافتن روح انسانی پس ازمرگ جسمی بجسم دیگر تناسخ مقابل مسخ فسخ رسخ، بطلان زوال: این نسخ مامی فرماییم وهرچه منسوخ کنیم ازآن کنیم تادیگری به از آن آریم. یاخط نسخ. یکی ازخطوط معروف اسلامی معمول درکشورهای اسلامی، خط بطلان، یاخط نسخ درچیزی کشیدن، آنراابطال کردن: چوزحرف ماگذشتی قلمی درآسمان کش بمثال لاابالی خط نسخ درجهان کش، (سیف اسفرنگی. تاریخ ادبیات دکترصفاج 2 ص 797) امابیان قران خط نسخ برآن کشید، جمع نسخه
زنان، درازی زندگی، باز پس انداختن (تک، امراه بی آن که پیوندی میان تک و رمن در کار باشد) زنان فراموشکار، پی شتالنگ جمع مراه. ازغیرلفظش زنان، نسا وصبیان اسیراسباب واموال بتاراج رفت
زنان، درازی زندگی، باز پس انداختن (تک، امراه بی آن که پیوندی میان تک و رمن در کار باشد) زنان فراموشکار، پی شتالنگ جمع مراه. ازغیرلفظش زنان، نسا وصبیان اسیراسباب واموال بتاراج رفت