جدول جو
جدول جو

معنی نسی

نسی((نَ))
آن که بسیار فراموشکار است، کثیرالنسیان، کسی که او را در عداد قومش به شمار نیاورند
تصویری از نسی
تصویر نسی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نسی

نسی

نسی
کثیرالنسیان. (المنجد) (اقرب الموارد). فراموش کننده. (مهذب الاسماء). بسیار فراموش کننده. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). ناسی. (آنندراج). قال اﷲ: و ماکان ربک نسیاً (قرآن 64/19) ، أی ناسیاً، آن که در قومش به شمار نیاید. (از المنجد) (از اقرب الموارد). آن که در قوم شمارش نکنند. (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

نسی

نسی
آن که از درد نسا شکایت کند. (از اقرب الموارد). مرد دردگین نسا. (آنندراج). گرفتار درد رگ نسا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نرسی

نرسی
فرشته وحی در اوستا، نام پسر شاپور نوه اردشیر بابکان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پادشاهان ساسانی
نرسی
فرهنگ نامهای ایرانی