جدول جو
جدول جو

معنی نزوع - جستجوی لغت در جدول جو

نزوع
(نَ)
مشتاق چیزی. (از منتهی الارب). مشتاق به چیزی. (از ناظم الاطباء). آنکه آرزومند و مشتاق وطن خویش است. (از المنجد) ، فلاه نزوع، بعیده. (المنجد) (اقرب الموارد) ، چاه نزدیک تک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بئر نزوع، قریبهالقعر. (المنجد) (اقرب الموارد) ، چاه که آبش به دست کشند. نزیع. (مهذب الاسماء). ج، نزاع، نزع
لغت نامه دهخدا
نزوع
(غِ رَ)
آرزومند گشتن. (زوزنی). آرزومند گردیدن و مشتاق شدن به کسی. (از منتهی الارب). آرزومند گردیدن به سوی اهل خود و مشتاق گردیدن. (آنندراج). مشتاق شدن به سوی اهل خود. (از المنجد). نزاع. نزاعه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کشیده شدن. (زوزنی) ، خواهانی کردن: نزعته نفسه، خواهانی آن کرد. (از منتهی الارب) ، رفتن. (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به نزاع شود، دور شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، یک تک رفتن اسب. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، به پایان کار رسیدن. پرداختن از کاری. (از منتهی الارب) (از آنندراج). کفایت کردن و پایان دادن کاری را. (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، بازایستادن. (زوزنی) ، بازگشتن. (یادداشت مؤلف) ، به پدر خود مانستن. (آنندراج) (منتهی الارب) (المنجد) (از اقرب الموارد) ، کشیدن کمان را: نزع فی القوس، کشید کمان را، آب کشیدن به دلو: نزع الدلو، آب کشیدن بدان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نزوع
آرزومند گشتن، مشتاق شدن، کشیده شدن
تصویری از نزوع
تصویر نزوع
فرهنگ لغت هوشیار
نزوع
((نُ))
مشتاق شدن، آرزومند گردیدن
تصویری از نزوع
تصویر نزوع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جزوع
تصویر جزوع
ناشکیبا، بی تاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزاع
تصویر نزاع
جدال، ستیزه، گفتگو و کشمکش، مجادله، بگو مگو، آرزومندی، مشتاقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقوع
تصویر نقوع
آنچه در آب بخیسانند، آب گوارا و سرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزول
تصویر نزول
مقابل صعود، فرود آمدن، پایین آمدن، نازل شدن (قرآن)، کم شدن، تنزّل، کنایه از ربح و سود پول، ربا
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
برکشیده شده از جای و برکنده شده. (آنندراج). از بیخ برکنده و از جای خود برکشیده. برکنده شده. غارت شده. (ناظم الاطباء).
- زبیب منزوع العجم، کشمش دانه بیرون کرده. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- منزوع الرغوه، کف زده. کف گرفته. (یادداشت مرحوم دهخدا).
، برکنده شده و غارت شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نزیع
تصویر نزیع
کنیز زاد، دور، میوه چیده، چاه نزدیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقوع
تصویر نقوع
سیراب شدن، باور داشتن خبری را، خیسانیدن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطوع
تصویر نطوع
جمع نطع، سفره های چرمی چرمخوانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزول
تصویر نزول
فرود آمدن، پائین آمدن، فروشدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشوع
تصویر نشوع
داروی چکاندنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبوع
تصویر نبوع
بیرون آمدن آب ازچاه وچشمه
فرهنگ لغت هوشیار
ناشکیبا ایزگر -1 ناشکیبایی کردن بی تابی کردن، ناشکیبایی بی تابی. ناشکیبا جزع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزوعی
تصویر نزوعی
نزوعی در فارسی آرزویی خواهانی خواهندگی منسوب به نزوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزوع
تصویر بزوع
دمیدن آفتاب سپیده دمان
فرهنگ لغت هوشیار
خصومت و دشمنی دو نفر با هم با زبان یا استعمال اسلحه، خصومت و دشمنی، منازعه و گفتگو با هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزول
تصویر نزول
((نُ))
فرود آمدن، پایین آمدن، ربح، سود پول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزاع
تصویر نزاع
((نِ))
دشمنی، جنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبوع
تصویر نبوع
((نُ))
بیرون آمدن آب از چاه و چشمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقوع
تصویر نقوع
((نَ))
سیراب شدن، آنچه در آب بخیسانند به منظور استفاده دارویی از آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جزوع
تصویر جزوع
((جُ))
بی تابی کردن، ناشکیبایی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جزوع
تصویر جزوع
((جَ))
ناشکیبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزول
تصویر نزول
افت، فروفرستادن، پایین آمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نزاع
تصویر نزاع
ستیز، کشمکش، درگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نزول
تصویر نزول
Descent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نزول
تصویر نزول
descendência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نزول
تصویر نزول
descenso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نزول
تصویر نزول
zstąpienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نزول
تصویر نزول
спуск
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نزول
تصویر نزول
спуск
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نزول
تصویر نزول
afdaling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نزول
تصویر نزول
Abstieg
دیکشنری فارسی به آلمانی