محمد نذیر. از پارسی گویان لکهنوی هندوستان است. این ابیات را مؤلف صبح گلشن به نام او ثبت کرده: حیف بر طالع واژون که شباب آمد و رفت دولتی بود که در عالم خواب آمد و رفت واقف از لذت او هیچ نگشتیم نذیر بر سر آب به اندازه حباب آمد و رفت. رجوع به صبح گلشن ص 515 و قاموس الاعلام ج 6 شود محمد طبیب، متخلص به نذیر. از پارسی گویان خیرآباد هندوستان است. او راست: چون غنچه به رخ نقاب بستی صد خار به سینه ام شکستی اقلیم دلم تمام بگرفت زلف تو، زهی درازدستی کشتی چو مرا به جورباری از سرزنش رقیب رستی. رجوع به صبح گلشن ص 514 و قاموس الاعلام ج 6 شود
محمد نذیر. از پارسی گویان لکهنوی هندوستان است. این ابیات را مؤلف صبح گلشن به نام او ثبت کرده: حیف بر طالع واژون که شباب آمد و رفت دولتی بود که در عالم خواب آمد و رفت واقف از لذت او هیچ نگشتیم نذیر بر سر آب به اندازه حباب آمد و رفت. رجوع به صبح گلشن ص 515 و قاموس الاعلام ج 6 شود محمد طبیب، متخلص به نذیر. از پارسی گویان خیرآباد هندوستان است. او راست: چون غنچه به رخ نقاب بستی صد خار به سینه ام شکستی اقلیم دلم تمام بگرفت زلف تو، زهی درازدستی کشتی چو مرا به جورباری از سرزنش رقیب رستی. رجوع به صبح گلشن ص 514 و قاموس الاعلام ج 6 شود
صوت، بانگ، کنده کاری در سنگ یا چوب، فرورفتگی یا شکاف روی هستۀ خرما، اصل و تبار مرد، کم نقیر و قطمیر: کم و بیش، کنایه از همه چیز، کنایه از همراه با تفضیل
صوت، بانگ، کنده کاری در سنگ یا چوب، فرورفتگی یا شکاف روی هستۀ خرما، اصل و تبار مرد، کم نقیر و قطمیر: کم و بیش، کنایه از همه چیز، کنایه از همراه با تفضیل
انکار، دگرگونی، امر سخت و دشوار نکیر و منکر: نام دو فرشته که می گویند پس از مردن انسان در گور او حاضر می شوند و از اعمالی که در دنیا مرتکب شده پرسش می کنند
انکار، دگرگونی، امر سخت و دشوار نکیر و منکر: نام دو فرشته که می گویند پس از مردن انسان در گور او حاضر می شوند و از اعمالی که در دنیا مرتکب شده پرسش می کنند
رمنده. یاحرف نایر. آنست که حرف مزید بدان پیونددواصل این اسم ازنواراست بمعنی رمیدن، . . وچون این حرف ازخروج که اقصی غایت حروف قافیت است بدومرتبه دورتر می افتد آنرانایرخواندند... وباشدکه حرف نایرمتکررگردد ودووسه نایرباشد
رمنده. یاحرف نایر. آنست که حرف مزید بدان پیونددواصل این اسم ازنواراست بمعنی رمیدن، . . وچون این حرف ازخروج که اقصی غایت حروف قافیت است بدومرتبه دورتر می افتد آنرانایرخواندند... وباشدکه حرف نایرمتکررگردد ودووسه نایرباشد
در تازی نیامده پتیست، در راه خدا، رایگان مفت آنچه که بعنوان نذردرراه خدادهند: میرزای مخدوم تصدیق اذعان ایشان کرده وجوه نذری راکه قریب بدویست تومان بوده بان جماعت دادند، مجانی مفت مفت مسلم: یک اتومبیل رسیدومارانذری سوار کردوبه شمیران رساند
در تازی نیامده پتیست، در راه خدا، رایگان مفت آنچه که بعنوان نذردرراه خدادهند: میرزای مخدوم تصدیق اذعان ایشان کرده وجوه نذری راکه قریب بدویست تومان بوده بان جماعت دادند، مجانی مفت مفت مسلم: یک اتومبیل رسیدومارانذری سوار کردوبه شمیران رساند