جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نذیر

نذیر

نذیر
محمد نذیر. از پارسی گویان لکهنوی هندوستان است. این ابیات را مؤلف صبح گلشن به نام او ثبت کرده:
حیف بر طالع واژون که شباب آمد و رفت
دولتی بود که در عالم خواب آمد و رفت
واقف از لذت او هیچ نگشتیم نذیر
بر سر آب به اندازه حباب آمد و رفت.
رجوع به صبح گلشن ص 515 و قاموس الاعلام ج 6 شود
محمد طبیب، متخلص به نذیر. از پارسی گویان خیرآباد هندوستان است. او راست:
چون غنچه به رخ نقاب بستی
صد خار به سینه ام شکستی
اقلیم دلم تمام بگرفت
زلف تو، زهی درازدستی
کشتی چو مرا به جورباری
از سرزنش رقیب رستی.
رجوع به صبح گلشن ص 514 و قاموس الاعلام ج 6 شود
لغت نامه دهخدا

نذیر

نذیر
از جمله نام های قرآن چنانکه حق تعالی فرماید: بشیراً و نذیراً. (از نفایس الفنون)
لغت نامه دهخدا

پذیر

پذیر
در ترکیب بمعنی پذیرنده آید: نقش پذیر دلپذیر، پسندیده مقبول: (سلطان محمود را این سخن پذیر آمد) (راحه الصدور)
پذیر
فرهنگ لغت هوشیار