محمد نذیر. از پارسی گویان لکهنوی هندوستان است. این ابیات را مؤلف صبح گلشن به نام او ثبت کرده: حیف بر طالع واژون که شباب آمد و رفت دولتی بود که در عالم خواب آمد و رفت واقف از لذت او هیچ نگشتیم نذیر بر سر آب به اندازه حباب آمد و رفت. رجوع به صبح گلشن ص 515 و قاموس الاعلام ج 6 شود محمد طبیب، متخلص به نذیر. از پارسی گویان خیرآباد هندوستان است. او راست: چون غنچه به رخ نقاب بستی صد خار به سینه ام شکستی اقلیم دلم تمام بگرفت زلف تو، زهی درازدستی کشتی چو مرا به جورباری از سرزنش رقیب رستی. رجوع به صبح گلشن ص 514 و قاموس الاعلام ج 6 شود