- نذرانه (نَ نَ / نِ)
آنچه از نقد و جنس که برای شکرانۀ احسان امرا و سلاطین پیشکش می گذرانند، و هدیه ای که برای بزرگان تقدیم می کنند، نوعی از مالیات. (ناظم الاطباء) ، در تداول، نذری. پول یا غذائی که پس از نذر کردن و روا شدن حاجت انفاق کنند
معنی نذرانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکر و سپاس، حق شکر، شکرگزاری، سپاسگزاری، سپاس داری، برای مثال همی گفت شولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱ - ۱۱۶)
(نَ نَ)
لغت نامه دهخدا
تأنیث نصران است. (منتهی الارب) (آنندراج). نصرانیه. زن ترسا. (از السامی). رجوع به نصران شود
(نَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است به شام و آن را ناصره و نصوریه نیز نامند، یا آن نصران است. نصرانی منسوب به وی است، یقال: رجل نصرانی و امراءه نصرانیه. (از مهذب الاسماء) (السامی)
چاشت (یک حصه از چهارحصه روز را گویند و طعامی که درآن وقت خورند) غذایی که هنگام عصر خورند
دانه انار ناردان: داغها چون شاخهای بسد یاقوت رنگ هر یکی چون ناردانه گشته اندر زیر نار. (فرخی)، (استعاره) اشک خونین: شد از بادام عنابش روانه بهش نارنج گشت از ناردانه. (وحشی لغ) یا ناردانه دشتی. دانه انار صحرایی را گویند که حب القلقل نیز نامیده میشود
نصرانیت در فارسی از ریشه یونانی ترساییگری نصرانیه در فارسی مونث نصرانی از ریشه یونانی ترسای مونث نصرانی
نصرانی در فارسی یونانی تازی گشته ترسای ترسا منسوب به ناصره، مسیحی عیسوی (بمناسبت انتساب بمولد عیسی مسیح) جمع نصاری نصرانیان: و چون آهنگ دعا کردند. عالم نصرانیان با ایشان گفت
آذرنگ درفشان شیدا تاپیک روشن منسوب به نور دارای نورمنور مقابل ظلمانی
بندی آهنین که بر گردن و دست و پای ستوران یا زندانیان بندند بخاو بخو
