جدول جو
جدول جو

معنی ندیمی - جستجوی لغت در جدول جو

ندیمی(نَ)
مصاحبت. مجالست. همنشینی. (ناظم الاطباء). عمل ندیم. رجوع به ندیم شود: و قومی را از اهل علم و حکمت تربیت کنی کی هر روز به نوبت آیند و ندیمی من کنند. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 100) ، هم پیالگی. (ناظم الاطباء) ، خوشمزگی. سخن های شیرین گفتن:
مست گشت و شاد و خندان همچو باغ
در ندیمی و مضاحک رفت و لاغ.
مولوی
لغت نامه دهخدا
ندیمی
همنشینی، مجالست، مصاحبت، هم پیالگی
تصویری از ندیمی
تصویر ندیمی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ندیمه
تصویر ندیمه
(دخترانه)
مؤنث ندیم، همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ندیمه
تصویر ندیمه
زن یا دختری که همراه و همنشین ملکه یا دیگر زنان برجسته دربار بود
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
منسوبست به ادیم که بطنی است از خولان. (سمعانی) ، گیسو ساختن کسی را: اذآب غلام، گیسو ساختن پسر را
لغت نامه دهخدا
(اَ می ی)
چرم گر. ادیم گر، آنگاه. و آن برای زمان ماضی است و گاهی برای مفاجاه آید بشرط که در جواب بینا یا بینما واقع شود و قد تکون زائده نحو اذ واعدنا موسی (قرآن 51/2) ، ای واعدنا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ندیمه
تصویر ندیمه
ندیمه در فارسی مونث ندیم همدم مونث ندیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیمی
تصویر ادیمی
چرمی چرمینه منسوب به ادیم، ادیم گر
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده (افزونی یاء بر قدیم درست نیست) (با یاء مصدری و بمعنی مصدری استعمال آن صحیح است) باستانی کهنه دیرینه کهن، سالدیده پیر. توضیح کلمه قدیمی... و امثال آن اگر با یاء مصدری و بمعنی مصدری استعمال شود صحیح است مانند قدیمی بودن کتاب دلیل اهمیت آنست اما اگر با یاء الحاق و بمعنی وصف مطلق بکار رود مثل کتاب قدیمی - بمعنی کتاب کهنه - غلط است و بجای آن قدیم باید نوشته شود دوست قدیم کتاب قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندیمه
تصویر ندیمه
((نَ مِ یا مَ))
مؤنث ندیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
دیرینه، کهنه، سال دیده، پیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
کهن، باستانی، کهنه، پارینه، دیرین، دیرینه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
قديمٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
Ancient, Antiquated, Old
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
ancien, antiquité, vieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
стародавній , застарілий , старий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antik, eski
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antigo, antiquado, velho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
древний , устаревший , старый
دیکشنری فارسی به روسی
قدیمی، باستانی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
قدیم , قدیمی , پرانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
প্রাচীন , পুরানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
โบราณ , ล้าสมัย , เก่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
kale, zamani, mzee
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
古代の , 古い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antiguo, anticuado, viejo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
古老的 , 陈旧的 , 老的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
עתיק , ישן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
고대의 , 오래된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
kuno, tua
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antik, veraltet, alt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
oud, verouderd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
antico, antiquato, vecchio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
starożytny, przestarzały, stary
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قدیمی
تصویر قدیمی
प्राचीन , पुराना
دیکشنری فارسی به هندی