معنی ندیمه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ندیمه
ندیمه
- ندیمه
- زن یا دختری که همراه و همنشین ملکه یا دیگر زنان برجسته دربار بود
فرهنگ فارسی عمید
ندیمه
- ندیمه
- ندیمه. رجوع به ندیمه و ندیم شود، در اصطلاح درباریان، زنی که مصاحب و همراه و همراز ملکه یا دیگر زنان برجستۀ دربار است
لغت نامه دهخدا
ندیمه
- ندیمه
- حریف شراب. همنشین بزرگان. (منتهی الارب). تأنیث ندیم. رجوع به ندیم شود. ج، نِدام
لغت نامه دهخدا