جدول جو
جدول جو

معنی ندیمی

ندیمی
(نَ)
مصاحبت. مجالست. همنشینی. (ناظم الاطباء). عمل ندیم. رجوع به ندیم شود: و قومی را از اهل علم و حکمت تربیت کنی کی هر روز به نوبت آیند و ندیمی من کنند. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 100) ، هم پیالگی. (ناظم الاطباء) ، خوشمزگی. سخن های شیرین گفتن:
مست گشت و شاد و خندان همچو باغ
در ندیمی و مضاحک رفت و لاغ.
مولوی
لغت نامه دهخدا