جدول جو
جدول جو

معنی ندیدبدیدی - جستجوی لغت در جدول جو

ندیدبدیدی
(نَ بَ)
نوکیسگی. نودولتی. تازه به دوران رسیدگی. صفت ندیدبدید. رجوع به ندیدبدید شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ندیدبدید
تصویر ندیدبدید
آنکه اخلاق و رفتار مردم نوکیسه و نظرتنگ را دارد، شخص نوکیسه و نظرتنگ
فرهنگ فارسی عمید
(نَ بَ)
تازه به دوران رسیده. تازه به عرصه رسیده. نوخاسته. نودولت. نوکیسه.
- امثال:
ندیدبدید وقتی که دید به خودش چسید.
، خرده نگرش. اندک بین. اندک نگرش. که کم به چشم اوزیاد آید. (یادداشت مؤلف) ، سخت لئیم و بخیل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
آدم نوکیسه وتنگ نظروتازه بدوران رسیده یاکسی که اخلاق ورفتارنوکیسگان وتازه به دوران رسیدگان رادارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندید بدید
تصویر ندید بدید
((نَ بَ))
تازه به دوران رسیده، بی اصل و نسب
فرهنگ فارسی معین
تازه به دوران رسیده، نودولت، نوکیسه
فرهنگ واژه مترادف متضاد