جدول جو
جدول جو

معنی ندان - جستجوی لغت در جدول جو

ندان(دَ / دُو رَ / رِ فُ)
ندانا. نداننده. ناداننده. نادان
لغت نامه دهخدا
ندان
ناودان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قندان
تصویر قندان
قنددان، ظرف قند
فرهنگ فارسی عمید
افزار آهنی ضخیم که آهنگران قطعۀ آهنی را به روی آن می گذارند و با پتک یا چکش می کوبند، میخ ستبر و یا تکۀ آهن زیر کوبۀ در
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندان
تصویر بندان
بسته کننده، در حال بستن یا بسته کردن مثلاً یخ بندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زندان
تصویر زندان
جایی که محکومان و تبهکاران را در آنجا نگه می دارند، محبس، بندیخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خندان
تصویر خندان
خنده کننده، درحال خندیدن، خندنده، ضاحک، ضحوک، خنداخند، خنده ناک، سبک روح، شکفته، منبسط، خنده رو، خندناک
کنایه از شکفته و بازشده مثلاً گل خندان، پستۀ خندان
بن مضارع خنداندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دندان
تصویر دندان
هر یک از استخوان های ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آن ها غذا جویده می شود. تعداد دندان ها در انسان در کودکی بیست عدد است که آن ها را دندان شیری می گویند و از هفت سالگی به تدریج می ریزد و در جای آن ها ۳۲ دندان دیگر درمی آید که عبارت است از دندان های پیش، دندان های نیش، دندان های آسیا، دندان های عقل
دندان آسیا: در علم زیست شناسی دندان های عقب دهان که دارای تاج پهن و ناهموار است. نوع کوچک آن دارای یک ریشه است و بزرگ آن دو یا سه ریشه دارد و تعداد آن ها در هر فک ده عدد است، نوع بزرگ آن را دندان کرسی هم می گویند، طواحن
دندان پیش: در علم زیست شناسی دندان های تیز جلو دهان که دو در بالا و دو در پایین قرار دارند، ثنایا
دندان تیز کردن: کنایه از طمع کردن، قصد ربودن چیزی کردن
دندان داشتن: کنایه از کینه و دشمنی داشتن نسبت به کسی
دندان زدن: دندان فرو بردن به چیزی
دندان عقل: در علم زیست شناسی آخرین دندان های آسیا که تعداد آن ها چهار عدد است دو در بالا و دو در پایین و در انتهای ردیف دندان های آسیا می روید
دندان نمودن: ترسانیدن مثل دهان باز کردن و دندان نشان دادن جانور درنده در هنگام حمله، کنایه از اظهار قدرت کردن
دندان نیش: در علم زیست شناسی چهار دندان نوک تیز که دو در بالا و دو در پایین در کنار دندان های پیش جا دارد، انیاب
به دندان بودن: کنایه از مناسب بودن، درخور بودن، باب دندان بودن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دُو رَ / رِ گَ)
نادان. ناداننده. جاهل. مقابل دانا. رجوع به دانا شود:
شد به صحرا برون ندانا مرد
از پی رفع رنج و راحت درد.
سنائی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ندانا
تصویر ندانا
نادان، ناداننده، جاهل
فرهنگ لغت هوشیار
هر یک از ساختمانهای سخت استخوانی که در دو فک بالا و پائین مهره داران، یا در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای جویدن غذا بکار می رود و نیز بعنوان سلاخ تعرضی و دفاعی بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
محبس، خانه و حبس و سجن، جایی که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندان
تصویر خندان
متبسم، خنده کننده
فرهنگ لغت هوشیار
افزار آهنی ضخیم که آهنگران قطعه آهن را بر روی آن می گذارند و با پتک یا چکش می کوبند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندان
تصویر زندان
((زِ))
جایی برای نگهداری گناهکاران
فرهنگ فارسی معین
((س))
ابزار آهنی ضخیم که آهنگران آهن را روی آن گذاشته و با پتک می کوبند، تکه آهن زیر کوبه در
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خندان
تصویر خندان
((خَ))
خنده کننده، در حال خندیدن، شکوفه کننده، هر چیز شکفته، مانند غنچه، انار، پسته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دندان
تصویر دندان
((دَ))
بخش سخت و محکم در دهان جانوران که عمل جویدن را انجام می دهد
دندان گیر کردن: کنایه از عاشق یا خواهان شدن
دندان تیز کردن: کنایه از آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن
دندان رو جگر گذاشتن: کنایه از صبر و شکیبایی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زندان
تصویر زندان
محبس، حبس، قفس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خندان
تصویر خندان
بشاش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خندان
تصویر خندان
Chuckling, Laughing
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خندان
تصویر خندان
riant, rieur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خندان
تصویر خندان
riendo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خندان
تصویر خندان
हंसते हुए , हंसते हुए
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خندان
تصویر خندان
tertawa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خندان
تصویر خندان
หัวเราะ , หัวเราะ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خندان
تصویر خندان
lachend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خندان
تصویر خندان
笑的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خندان
تصویر خندان
ridendo, sorridente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خندان
تصویر خندان
rindo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خندان
تصویر خندان
śmiejący się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خندان
تصویر خندان
сміючись , той, що сміється
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خندان
تصویر خندان
lachend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خندان
تصویر خندان
смеющийся , смеющийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خندان
تصویر خندان
צוחק , צוחק
دیکشنری فارسی به عبری