معنی نخشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

نخشیدن

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پخشیدن — تصویر پخشیدن

پخش شدن، پهن شدن، کوفته شدن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از شخشیدن — تصویر شخشیدن

لخشیدن، لغزیدن، لیز خوردن، برای مثال قول فلان و فلان تو را نکند سود / گرت بشخشد قدم ز پایۀ ایمان (ناصرخسرو - ۴۴۹)، یکی بهره را بر سه بهر است بخش / تو هم بر سه بهر ایچ برتر مشخش (ابوشکور - لغتنامه - شخیدن)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از لخشیدن — تصویر لخشیدن

درخشیدن
لغزیدن، برای مثال از تو بخشودن است و بخشیدن / از من افتادن است و لخشیدن (سنائی - مجمع الفرس - لخشیدن)، جهان را هر دو چون روشن درخشید / ز یکدیگر مبرید و ملخشید (نظامی۸ - ۱۸۴ حاشیه)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بخشیدن — تصویر بخشیدن

پول یا چیز دیگر را بی عوض به کسی دادن، عطا دادن، گذشت کردن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از رخشیدن — تصویر رخشیدن

پرتو انداختن، درخشیدن، روشنایی دادن، تابیدن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نوشیدن — تصویر نوشیدن

خوردن آب یا مایع دیگر، آشامیدن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تخشیدن — تصویر تخشیدن

کوشش کردن، کوشیدن، سعی کردن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از پخشیدن — تصویر پخشیدن

کوفته شدن پهن گردیدن، پراکنیدن ترشح کردن رش رشاش

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از شخشیدن — تصویر شخشیدن

لغزیدن، لیزیدن، سر خوردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تخشیدن — تصویر تخشیدن

کوشش کردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از جخشیدن — تصویر جخشیدن

چین دار شدن، در هم کشیده شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از رخشیدن — تصویر رخشیدن

پرتو انداختن تابیدن روشن شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نیشیدن — تصویر نیشیدن

نگاه کردن

فرهنگ لغت هوشیار

دادن عطا کردن، معاف کردن عفو کردن، قسمت کردن تقسیم کردن، گاهی ورزشکاری برای حفظ منافع حریف یا باحترام او مسابقه را می بخشد و بنفع حریف خود کنار می کشد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نوشیدن — تصویر نوشیدن

((دَ))

آشامیدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از لخشیدن — تصویر لخشیدن

((لَ دَ))

سر خوردن، لیز خوردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از شخشیدن — تصویر شخشیدن

((شَ دَ))

لیز خوردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از لخشیدن — تصویر لخشیدن

((لَ دَ))

درخشیدن، تابیدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تخشیدن — تصویر تخشیدن

((تُ دَ))

کوشیدن، کوشش کردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بخشیدن — تصویر بخشیدن

((بَ دَ))

عطا کردن، عفو کردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از رخشیدن — تصویر رخشیدن

((رَ دَ))

تابیدن، پرتو افکندن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بخشیدن — تصویر بخشیدن

Bestow, Bless, Pardon

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از نوشیدن — تصویر نوشیدن

Drink

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از نوشیدن — تصویر نوشیدن

пить

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از بخشیدن — تصویر بخشیدن

赐予 , 祝福 , 原谅

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از نوشیدن — تصویر نوشیدن

пити

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از بخشیدن — تصویر بخشیدن

przyznawać, błogosławić, przebaczać

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از نوشیدن — تصویر نوشیدن

beber

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از بخشیدن — تصویر بخشیدن

дарувати , благословляти , пробачати

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از نوشیدن — تصویر نوشیدن

pić

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از بخشیدن — تصویر بخشیدن

verleihen, segnen, verzeihen

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از بخشیدن — تصویر بخشیدن

даровать , благословлять , прощать

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از نوشیدن — تصویر نوشیدن

beber

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از نوشیدن — تصویر نوشیدن

drinken

دیکشنری فارسی به هلندی