جدول جو
جدول جو

معنی نحاط - جستجوی لغت در جدول جو

نحاط
(نَحْ حا)
بزرگ منش و متکبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). متکبری که زفیر برآرد از غضب. (از اقرب الموارد). رجوع به نحیط شود
لغت نامه دهخدا
نحاط
(نُ)
تردد گریه در سینه بی آشکارگی آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشاط
تصویر نشاط
(پسرانه)
شادی، خوشی، سرزندگی
فرهنگ نامهای ایرانی
کسی که به وسیلۀ منجنیق گوی های مشتعل آغشته به نفت را به سوی دشمن پرتاب می کرد، نفت انداز، برای مثال نفاط برق روشن و تندرش طبل زن / دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب (رودکی - ۴۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نحاس
تصویر نحاس
مس، فلزی سرخ رنگ که در ضرب سکه و تهیۀ سیم برق و ظروف آشپزخانه مورد استفاده قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقاط
تصویر نقاط
نقطه ها، جاها، محل ها، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در زیر یا روی برخی حروف الفبا، در ریاضیات محل های برخورد دو خط، جمع واژۀ نقطه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نحاس
تصویر نحاس
مسگر، مس فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محاط
تصویر محاط
ویژگی چیزی که اطراف آن گرفته شده، احاطه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
شادی، خوشی، خوشحالی، میل، اراده، سبکی و چالاکی
فرهنگ فارسی عمید
سرخاب از مرغابیان نوعی مرغابی سرخ نوعی ازطیورآبی است وبفارسی وبترکی (انقود) نامندازغاز کوچکتروازاردک بزرگتروابلق ازسفیدی وسیاهی وسرخ مایل بزردی است. بسیارفربه باشد سرخاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحات
تصویر نحات
چوب تراش، تراشنده چوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
خوشی، خرمی، سرور، شادی، طرب، شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه پارسی نفت انداز، نفت انبار نفت خیز، چراغ نفتی کسی که قاروره های مشتعل نفط (نفت) را بسوی دشمن پرتاب میکرد نفت انداز: نفاط برق روشن و تندرش طبل زن دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب. (رودکی. چا. نف. ج 3 ص 969)، آنکه نفت را مشتعل سازد: هیزم فراوان (آوردند) و نفاطان بیامدند و آتش در آن هیزم زدند، آنکه نفط (نفت) از معدن استخراج کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاط
تصویر نقاط
جمع نقطه، پنده ها دیل ها جمع نقطه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماط
تصویر نماط
جمع نمط، روش ها
فرهنگ لغت هوشیار
جای گرداگرد برآورده شده برای گوسفند و شتران و برای مردمان، گرداگرد فراگرفته، احاطه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحاط
تصویر شحاط
گریزنده، شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حناط
تصویر حناط
کسی که جسد میت را حنوط کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحاس
تصویر نحاس
مس فروش، سرشت، طبیعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحاس
تصویر نحاس
((نُ))
مس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محاط
تصویر محاط
((مُ))
احاطه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحام
تصویر نحام
((نُ))
نوعی مرغابی سرخ، نوعی از طیور آبی است و به فارسی و به ترکی (انقود) نامند. از غاز کوچکتر و از اردک بزرگتر و ابلق از سفیدی و سیاهی و سرخ مایل به زردی است. بسیار فربه باشد، سرخاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقاط
تصویر نقاط
((نُ))
جمع نقطه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
((نِ))
شادمانی، خوشی، سبکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حناط
تصویر حناط
((حَ نّ))
آن که جسد مرده را حنوط کند، گندم فروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
شادی، شور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
Vitality
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
vitalité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
vitalidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
witalność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
жизнеспособность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
життєздатність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
vitaliteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
Vitalität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نشاط
تصویر نشاط
vitalidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی