- نجوا (دخترانه)
- سخن آهسته
معنی نجوا - جستجوی لغت در جدول جو
- نجوا
- سخن آهسته، زمزمه، آهسته حرف زدن دو تن با یکدیگر، درگوشی
- نجوا
- سرگوشی، راز گفتن با یکدیگر
- نجوا ((نَ))
- آهسته حرف زدن، پچ پچ کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی است و برابر است با زعفران (زعفران)
راز و نیاز (در تازی واژگان نجواء و نجوی هر دو آمده است نجوی افزوده بر نجواء مانک های دیگری نیز دارد که در جای خود خواهد آمد)
اخترشناسی، اخترماری
دانش بررسی اجرام آسمانی، چگونگی قرارگیری و اثرگذاری آن ها بر هم، اخترشناسی، ستاره شناسی، جمع نجم، نجم
چین و چروک پوست بدن یا چین خوردگی پوست چهره در اثر پیری، انجخ، انجوخ
نجوا در فارسی راز و نیاز، دندش دندنه شرفاک (این واژه در صحاح الفرس برابر با آواز پای مردم آمده و گواه این سروده ابوشکوراست توانگر به نزدیک زن خفته بود زن از خواب شرفاک مردم شنود. در برداشت برهان این واژه که شرفاک نیز خوانده می شود برابر است با: هر صدای آهسته عموما و صدای پای مردم خصوصا)، راز، همراز، ماده خر سرگوشی زیرگوشی، نهفتن آفات ازاطلاع غیر
ستارگان، انجم
آنکه کمتربامردم آمیزش کندمرم گریزدیرآشنا: خودرای وکله خشک وبدتراز آن کینه یی ونجوش بود
جمع نجد، پشته ها زمین های بلند هویدا شدن نمایان گشتن
دریای پر بانگ
شتابرو
درشت و زیبا: چشم
مردمان نجیب و اصیل و بزرگوار و گرامی
ظاهر شدن، پدید آمدن، طلوع کردن ستاره، پدید آمدن فتنه، ظهور کردن بدمذهب، قسط قسط ادا کردن مالیات
ابر باران ریخته، پوست گشوده، باد شکم چس، سرگین، راز
آنچه زندگی را در خور است، آهنگ و نغمه، آواز
اسباب معاش، خوراک و توشه
گروگان،برای مثال به نوا نیست هیچ کار مرا / تا دلم نزد زلف او به « نوا»ست (خفاف - شاعران بی دیوان - ۲۹۵) ، سر و سامان
هدیه ای که به نزد شاه می فرستادند
کنایه از رونق، نیکویی حال
نغمه
در موسیقی از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی
در موسیقی آواز
در موسیقی پرده
در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
گروگان،
هدیه ای که به نزد شاه می فرستادند
کنایه از رونق، نیکویی حال
نغمه
در موسیقی از دستگاه های هفت گانۀ موسیقی ایرانی
در موسیقی آواز
در موسیقی پرده
در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
بحال نجواکردن: نجواکنان باوگفتم
زیرگوشی حرف زدن
دندنه وار
دندیدن
Mumbled
Whisper
murmurado