جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نجوش

نجوش

نجوش
آنکه کمتربامردم آمیزش کندمرم گریزدیرآشنا: خودرای وکله خشک وبدتراز آن کینه یی ونجوش بود
فرهنگ لغت هوشیار

نجوش

نجوش
در تداول، دیرآشنا. مردم گریز. دیراُنس. که به زودی و به آسانی با کسان انس و الفت نگیرد. که با مردم نجوشد. که با آشنایان و کسان، گرم و مهربان نیست
لغت نامه دهخدا

نجوم

نجوم
دانش بررسی اجرام آسمانی، چگونگی قرارگیری و اثرگذاری آن ها بر هم، اخترشناسی، ستاره شناسی، جمعِ نجم، نجم
نجوم
فرهنگ فارسی عمید

نجوغ

نجوغ
چین و چروک پوست بدن یا چین خوردگی پوست چهره در اثر پیری، اَنجُخ، اَنجوخ
نجوغ
فرهنگ فارسی عمید

نجوا

نجوا
سخن آهسته، زمزمه، آهسته حرف زدن دو تن با یکدیگر، درگوشی
نجوا
فرهنگ فارسی عمید

نقوش

نقوش
نقش ها، تصویرها، شکل ها، کاراکترها، کارکردها، جمعِ واژۀ نقش
نقوش
فرهنگ فارسی عمید