- نجف (پسرانه)
- نام شهری در عراق که آرامگاه علی (ع) در آن واقع شده است
معنی نجف - جستجوی لغت در جدول جو
- نجف
- پشته، زمین بلند که آب بان نرسد، از شهرهای عراق که مدفن مولای متقیان علی (ع) است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به نجف اهل نجف
جمع جلف. مردمان فرومایه و سفله سبک ساران سبک مایگان، ستمکاران، چیزهای میان تهی
نیمه، نیم
حرکت دادن، جنبانیدن
میل کردن، ظلم کردن، ستم کردن
خفت و سبکی، تکبر
پرده آویختن، لنگه پرده پرده لنگه پرده باریکی کمر باریک میانی، جمع سجفه، تسوهایی از شب
نیم، نیمه، نیمۀ چیزی
کشیدن آب چاه تا خشک شود، در پزشکی گرفتن خون از بدن به وسیلۀ فصد یا حجامت
انحراف از عدل و حق، جور، ستم
کاغذی که بر آن چیزی بنویسند
زمین وسیع و بلند، سرزمین بلند
روا گشتن، برآمدن حاجت، پیروزی
بنا را از اصل برکندن و ویران ساختن، دانه را با غربال بیختن و پاک کردن، پراکنده ساختن باد خاک را
به خود کشیدن و فروکشیدن آب یا رطوبت چیزی، مثل به خود کشیدن جامه عرق بدن را و به خود کشیدن حوض یا زمین آب را
جنباندن، حرکت کردن، جنبیدن، به لرزه درآمدن
شور و غوغا، صدایی که در کوه می پیچد، پژواک، برای مثال از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد / کوه پرنوف شد هوا پرگرد (عنصری - ۳۶۵) ، بانگ سگ
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، اختر، نیّر، جرم، کوکبه، تارا، استاره، نجمه، کوکب، ستار، مفرد نجوم و انجم
قسط
پنجاه و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶۲ آیه، والنّجم
قسط
پنجاه و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶۲ آیه، والنّجم
آب روان بر روی زمین، زهاب که از زمین یا از رودبار برآید
سوراخ و گودی کوچک روی شکم که از بریدن بند ناف باقی می ماند، کنایه از وسط و میان چیزی
ناف ارض: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زمین: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زنی: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم، ناف زمین
ناف عالم: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، برای مثال قدم بر سر ناف عالم نهاد / بسا نافه کز ناف عالم گشاد (نظامی۵ - ۸۷۶)
ناف هفته: کنایه از روز سه شنبه، برای مثال از دگر روز هفته آن به بود / ناف هفته مگر سه شنبه بود (نظامی۴ - ۶۵۶)
ناف ارض: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زمین: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زنی: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم، ناف زمین
ناف عالم: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه،
ناف هفته: کنایه از روز سه شنبه،
لاغر
گودی کوچک در وسط شکم انسان میباشد، سوراخ وسط شکم
جمع نتفه، دستچین ها دهش ها جمع نتفه: صوادرنتف ازکرایم خدر خاطر... درگذرد
خشک شدن چاه، بیهوشی، سرمستی، خون رفتن، خون گرفتن کشیدن آب چاه، خون گرفتن بافصد و حجامت. یانزف دم: نزف الدم
نجی در فارسی راز، همراز کسی که بااورازگویندهمراز: گشت نام آن دریده فرجی آن لقب شدفاش زان مردنجی. (مثنوی لغ)، قرین، محدث
ابر باران ریخته، پوست گشوده، باد شکم چس، سرگین، راز
ستاره، کوکب، اختر
نسل و نژاد، فرزند
نوعی تبرزین: ازچشمم اربرآن چچک توچکدسرشک ترکی مکن بکشتن من برمکش نجک. (سوزنی فرنظا)
پارسی تازی گشته نجک ناچخ ترکی مکن به کشتن من برمکش نجک (سوزنی سمرکندی) لاله نشسته با سپر بید ستاده با نجک (عمید لومکی) نجک، نوعی چوبدستی وتعلیمی که درقدیم حاجبان وقاپوچیان درباربدست میگرفتندوگاه نامه های محرمانه رادردرون آن پنهان میکردندوبمقصدمیرسانیدند. درکتاب} رموزحمزه {باین معانی آمده، نوعی سیخک که برای راندن ستوران بکاربرند: آن دواز خدابی خبرنجق وشمشیروخنجردراونهاده ظن سروریاض سلطنت راکه درگلشن اقبال نشوونما یافته نسیم صباراازحوالی اومجال وزیدن نبودازپای درآوردند
ناپاک، آلوده، رجس
سپری شدن، منقضی و فنا شدن