جای بلند دراز نرم که آب بر آن نرود، و آن در میانۀ وادی می باشد و گاهی در میانۀ زمین، یا آن زمین مستدیر بلنداطراف است. (منتهی الارب) (آنندراج). یا آن زمین مستدیری است که بر اطرافش مشرف باشد. (از اقرب الموارد). جای بلند که آب بدان نرسد. (فرهنگ خطی). ج، نجاف، تودۀ خاک و ریگ. پشته. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). تل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). نجفه. (از المنجد). ج، نجاف، پوست صلیان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
جای بلند دراز نرم که آب بر آن نرود، و آن در میانۀ وادی می باشد و گاهی در میانۀ زمین، یا آن زمین مستدیر بلنداطراف است. (منتهی الارب) (آنندراج). یا آن زمین مستدیری است که بر اطرافش مشرف باشد. (از اقرب الموارد). جای بلند که آب بدان نرسد. (فرهنگ خطی). ج، نجاف، تودۀ خاک و ریگ. پشته. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). تل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (المنجد). نَجَفه. (از المنجد). ج، نجاف، پوست صلیان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
شهری است در عراق از استان (لواء) کربلا. در حدود 25000 نفر جمعیت دارد. مشهد امیرالمؤمنین علی علیه السلام بدانجاست و بدین مناسبت از شهرهای مقدس و مورد احترام شیعیان است و همه ساله در ایام مخصوص گروه بسیاری از شیعیان برای زیارت بدانجا میروند. نجف بزرگترین مرکز علمی شیعۀ امامیه است و در آنجا مدارس مخصوص تدریس علوم دینی از قدیم الایام ساخته شده است. علمای بزرگ شیعه برای کامل ساختن تحصیلات خود و نیل به مقام اجتهاد از بلاد مختلف شیعه نشین بدین شهر میروند و مراجع تقلید و پیشوایان بزرگ شیعۀ دوازده امامی یا از علمای متوطن در این شهرند یادرجات علمی خود را نزد فقهای این شهر طی کرده اند. - شاه نجف، کنایه از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. - شحنۀ نجف، کنایه از امیرالمؤمنین علی علیه السلام است: حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقۀ رهت شود همت شحنۀ نجف. حافظ
شهری است در عراق از استان (لواء) کربلا. در حدود 25000 نفر جمعیت دارد. مشهد امیرالمؤمنین علی علیه السلام بدانجاست و بدین مناسبت از شهرهای مقدس و مورد احترام شیعیان است و همه ساله در ایام مخصوص گروه بسیاری از شیعیان برای زیارت بدانجا میروند. نجف بزرگترین مرکز علمی شیعۀ امامیه است و در آنجا مدارس مخصوص تدریس علوم دینی از قدیم الایام ساخته شده است. علمای بزرگ شیعه برای کامل ساختن تحصیلات خود و نیل به مقام اجتهاد از بلاد مختلف شیعه نشین بدین شهر میروند و مراجع تقلید و پیشوایان بزرگ شیعۀ دوازده امامی یا از علمای متوطن در این شهرند یادرجات علمی خود را نزد فقهای این شهر طی کرده اند. - شاه نجف، کنایه از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. - شحنۀ نجف، کنایه از امیرالمؤمنین علی علیه السلام است: حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقۀ رهت شود همت شحنۀ نجف. حافظ
نجفقلی خان، فرزند علی بیگ زنگنه، متخلص به نجف. از سرداران عهد شاه عباس دوم صفوی است و به روایت نصرآبادی مدتی فرمانروای مرو و سپس حاکم قندهار بوده است و در جنگ با ازبکان رشادتی نموده. ذوق شعری داشته، او راست: نیست دمی خالی از خشم و غضب چرخ پیر شب ز کواکب پلنگ روز ز خورشید شیر. نقش نگه درست ز خطش نشسته است این سرمه مومیائی چشم شکسته است. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 26). و نیز رجوع به مجمعالفصحا ج 1 ص 61 و نگارستان ص 118 و تذکرۀ حسینی ص 353 شود عبدالکریم (شیخ...) لکهنوئی. از پارسی گویان هند است. او راست: ناله خیزد ز دلم گاهی و آهی گاهی چون به خاطر گذرد یاد نگاهی گاهی. رخ برافروخته و جلوه کنان می آئی از کجا راست بگو آفت جان می آئی. (از تذکرۀ صبح گلشن ص 504) (از قاموس الاعلام ج 6)
نجفقلی خان، فرزند علی بیگ زنگنه، متخلص به نجف. از سرداران عهد شاه عباس دوم صفوی است و به روایت نصرآبادی مدتی فرمانروای مرو و سپس حاکم قندهار بوده است و در جنگ با ازبکان رشادتی نموده. ذوق شعری داشته، او راست: نیست دمی خالی از خشم و غضب چرخ پیر شب ز کواکب پلنگ روز ز خورشید شیر. نقش نگه درست ز خطش نشسته است این سرمه مومیائی چشم شکسته است. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 26). و نیز رجوع به مجمعالفصحا ج 1 ص 61 و نگارستان ص 118 و تذکرۀ حسینی ص 353 شود عبدالکریم (شیخ...) لکهنوئی. از پارسی گویان هند است. او راست: ناله خیزد ز دلم گاهی و آهی گاهی چون به خاطر گذرد یاد نگاهی گاهی. رخ برافروخته و جلوه کنان می آئی از کجا راست بگو آفت جان می آئی. (از تذکرۀ صبح گلشن ص 504) (از قاموس الاعلام ج 6)
شاه غلام خوب الله. از فارسی گویان الله آباد هندوستان است و به روایت مؤلف صبح گلشن در دوازده سالگی تکمیل علوم کرده و به شعر گفتن پرداخته و به سال 1170 هجری قمری در سن 13سالگی درگذشته است. او راست: تمام داغ شدم لاله زار را چه کنم خوشم به کنج قفس نوبهار را چه کنم توان ز کوی تو صرف نظر نمود اما دل بلاکش امّیدوار را چه کنم ؟ غنچۀ باغ امیدم نشکفت عمر چون باد خزان رفت و گذشت. رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 168 و تذکرۀ صبح گلشن ص 506 و قاموس الاعلام ج 6 شود آقا نجفی، شیخ محمدتقی اصفهانی، مشهور به آقانجفی. از علمای امامیۀ قرن سیزدهم هجری است. وی به سال 1334 ه. ق. درگذشت. رجوع به الذریعه ج 3 ص 22 و ریحانهالادب ج 4 شود
شاه غلام خوب الله. از فارسی گویان الله آباد هندوستان است و به روایت مؤلف صبح گلشن در دوازده سالگی تکمیل علوم کرده و به شعر گفتن پرداخته و به سال 1170 هجری قمری در سن 13سالگی درگذشته است. او راست: تمام داغ شدم لاله زار را چه کنم خوشم به کنج قفس نوبهار را چه کنم توان ز کوی تو صرف نظر نمود اما دل بلاکش امّیدوار را چه کنم ؟ غنچۀ باغ امیدم نشکفت عمر چون باد خزان رفت و گذشت. رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 168 و تذکرۀ صبح گلشن ص 506 و قاموس الاعلام ج 6 شود آقا نجفی، شیخ محمدتقی اصفهانی، مشهور به آقانجفی. از علمای امامیۀ قرن سیزدهم هجری است. وی به سال 1334 هَ. ق. درگذشت. رجوع به الذریعه ج 3 ص 22 و ریحانهالادب ج 4 شود
خشک از لاغری، کوتاه قامت درآمده اندام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). شخص کوتاه قامت و پرگوشت و ستبر. (از اقرب الموارد). غالباً پیرزن را بدین صفت توصیف کنندو نون آن زائد است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عنجوف. رجوع به عنجوف شود
خشک از لاغری، کوتاه قامت درآمده اندام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج). شخص کوتاه قامت و پرگوشت و ستبر. (از اقرب الموارد). غالباً پیرزن را بدین صفت توصیف کنندو نون آن زائد است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عُنجوف. رجوع به عنجوف شود
جای بلند و دراز و نرم که آب بر آن نرود. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جائی در وادی که آب بر آن نرود. (از المنجد) ، تل. (المنجد) ، بندآب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مسناه. (اقرب الموارد)
جای بلند و دراز و نرم که آب بر آن نرود. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). جائی در وادی که آب بر آن نرود. (از المنجد) ، تل. (المنجد) ، بندآب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مسناه. (اقرب الموارد)
نجفه الکثیب، بغل ریگ توده که باد و ریگ آنجای را کنده مانند آب کند کرده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کأنه جرف منجرف. (از اقرب الموارد)
نجفه الکثیب، بغل ریگ توده که باد و ریگ آنجای را کنده مانند آب کند کرده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کأنه جرف منجرف. (از اقرب الموارد)