جدول جو
جدول جو

معنی نجست - جستجوی لغت در جدول جو

نجست
نجس
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خنجست
تصویر خنجست
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری در زمان هرمز پسر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نجات
تصویر نجات
(پسرانه)
رهایی، خلاصی، آزادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نشست
تصویر نشست
نشستن، جلوس، جلسه، فرورفتگی زمین در اثر زلزله یا حوادث طبیعی دیگر
نشست و برخاست: نشستن و برخاستن به صورت متوالی، کنایه از آداب مجالست و معاشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخست
تصویر نخست
اول، بار اول، در آغاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجاست
تصویر نجاست
هر چیز نجس، کنایه از پلیدی، ناپاکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجات
تصویر نجات
رهایی یافتن. خلاص، رهایی، کنایه از رستگاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجدت
تصویر نجدت
دلیر بودن، دلیری، قوت و شدت، مردانگی، یاری، کمک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیست
تصویر نیست
سوم شخص مضارع منفی از مصدر بودن، عدم، نیستی، نابود، ناپدید، معدوم
فرهنگ فارسی عمید
(خَ جَ)
نام مکانی است که افراسیاب از آنجا فرار کرده و بسلامت جست. (از ناظم الاطباء). ظاهراً دریاچۀ ارومیه:
برین جایگه برز چنگم بجست
دل و جانم از جستن او بخست
درین آب خنجست پنهان شده ست
بگفتم بتو راز چونان که هست.
فردوسی.
سوی راه خنجست بنهاد روی
همی راند شادان دل و راه جوی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نخست
تصویر نخست
اول، ابتدا، آغاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجاست
تصویر نجاست
پلیدی، ناپاکی، خبث، فضله انسان و دیگر حیوانات غیر از ستور غایط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیست
تصویر نیست
نه هست، فعل منفی مفرد غایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشست
تصویر نشست
نشستن، جلوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجات
تصویر نجات
رهائی، خلاصی، رستگاری، برستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجدت
تصویر نجدت
شجاعت، دلاوری، مردانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجسی
تصویر نجسی
در تازی نیامده ریمنکی چرکینی ریمناکی پلیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشست
تصویر نشست
((نِ شَ))
نشستن، جلسه، گردهمائی، کنایه از اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجسی
تصویر نجسی
((نَ جِ))
مدفوع انسان، کنایه از مشروبات الکلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجدت
تصویر نجدت
((نَ دَ))
دلیری، شجاعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجاست
تصویر نجاست
((نِ سَ))
پلیدی، ناپاکی، فضله انسان یا حیوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجات
تصویر نجات
((نَ))
رهایی، خلاصی، رستگاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نخست
تصویر نخست
((نَ یا نُ خُ))
ابتدا، آغاز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیست
تصویر نیست
نابود، عدم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نجات
تصویر نجات
رهایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نخست
تصویر نخست
اولا، ابتداء، ابتدا، اول
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نشست
تصویر نشست
آفسمان، اجلاس، جلسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نجاست
تصویر نجاست
Defilement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نجات
تصویر نجات
Salvation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نشست
تصویر نشست
Subsidence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نجس، آدم غیرقابل تحمل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نشست
تصویر نشست
subsidência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نجاست
تصویر نجاست
impureza
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نجات
تصویر نجات
(PT) salvação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نشست
تصویر نشست
hundimiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی