نجیل گذاشتن ستور را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به نجیل گذاشتن ستور را و نجیل نوعی گیاه شور است. (از آنندراج). رها کردن ستور را در نجیل. (از اقرب الموارد).
نجیل گذاشتن ستور را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به نجیل گذاشتن ستور را و نجیل نوعی گیاه شور است. (از آنندراج). رها کردن ستور را در نجیل. (از اقرب الموارد).
دهی است به ارمینیه و شماخ شاعر در شعر خویش ذکر آن کند و گوید: الایا اصبحانی قبل غاره سنجال و قبل منایا قد حضرن و آجال. (المعرب جوالیقی ص 192). قریه ای است در ارمینیه و گویند در آذربایجان. (معجم البلدان)
دهی است به ارمینیه و شماخ شاعر در شعر خویش ذکر آن کند و گوید: الایا اصبحانی قبل غاره سنجال و قبل منایا قد حضرن و آجال. (المعرب جوالیقی ص 192). قریه ای است در ارمینیه و گویند در آذربایجان. (معجم البلدان)
مرکّب از: غنج، گلگونه و غازه + آل، منسوب به، میوه ای باشد ترش که آن را حب الملوک خوانند. (فرهنگ اسدی) (از برهان قاطع)، میوه ای ترش باشد. (فرهنگ اوبهی)، میوه ای است ترش مزه. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)، غنجار. (فرهنگ رشیدی)، رجوع به حب الملوک شود: و دوش نامه رسیدم یکی زخواجه نصیر میان نامه همه ترف و غوره و غنجال. ابوالعباس (از فرهنگ اسدی)، اگر صبا سخن لطف او کند در باغ نبات مصر شود بر درختها غنجال. شمس فخری (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا)، ، هر میوۀ ترش راگویند همچو انگور ترش و انار ترش و سیب ترش و امثال آن. (برهان قاطع)
مُرَکَّب اَز: غنج، گلگونه و غازه + آل، منسوب به، میوه ای باشد ترش که آن را حب الملوک خوانند. (فرهنگ اسدی) (از برهان قاطع)، میوه ای ترش باشد. (فرهنگ اوبهی)، میوه ای است ترش مزه. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج)، غنجار. (فرهنگ رشیدی)، رجوع به حب الملوک شود: و دوش نامه رسیدم یکی زخواجه نصیر میان نامه همه ترف و غوره و غنجال. ابوالعباس (از فرهنگ اسدی)، اگر صبا سخن لطف او کند در باغ نبات مصر شود بر درختها غنجال. شمس فخری (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا)، ، هر میوۀ ترش راگویند همچو انگور ترش و انار ترش و سیب ترش و امثال آن. (برهان قاطع)