معنی جنجال
جنجال
آشوب و ازدحام، فریاد و همهمه، شور و غوغا
تصویر جنجال
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با جنجال
جنجال
جنجال
آواز، سر و صدا، هیاهو
فرهنگ لغت هوشیار
جنجال
جنجال
شور و غوغا، داد و فریاد، بحث و مجادله شدید همراه با شایعات
فرهنگ فارسی معین
جنجال
جنجال
ازدحام، سروصدا، غوغا، فتنه، همهمه، هنگامه، هیاهو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جنجالی
جنجالی
کسی که جنجال بر پا کند آنکه داد و فریاد کند
فرهنگ لغت هوشیار
انجال
انجال
فرزندان، نسلها
فرهنگ لغت هوشیار
غنجال
غنجال
میوۀ ترش و نارس از سیب، انار و مانند آن، کال
فرهنگ فارسی عمید
جنجالی
جنجالی
کسی که داد و فریاد، آشوب و جنجال برپا کند، آشوبگر
فرهنگ فارسی عمید
غنجال
غنجال
غنجار، میوه ترش (انار سیب و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
فنجال
فنجال
پارسی تازی گشته پنگان جام
فرهنگ لغت هوشیار