فاش کردن خبر و جز آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). به زبان آوردن و شایع کردن خبر را. (اقرب الموارد). آشکار کردن خبر. (تاج المصادر بیهقی) ، سخن آشکارا گفتن. (زوزنی) ، پراکندن. (منتهی الارب) (آنندراج). پراکنده و بخش کردن. (اقرب الموارد)
فاش کردن خبر و جز آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). به زبان آوردن و شایع کردن خبر را. (اقرب الموارد). آشکار کردن خبر. (تاج المصادر بیهقی) ، سخن آشکارا گفتن. (زوزنی) ، پراکندن. (منتهی الارب) (آنندراج). پراکنده و بخش کردن. (اقرب الموارد)
کشتی به ویژه کشتی جنگی مجرایی که از آن گندم، جو و امثال آن وارد آسیا می شود، برای مثال از برای دوسیر روغن گاو / معده چون آسیا، گلو چون ناو (سنائی۱ - ۲۶۰) چوب دراز میان تهی که در مجرای عبور آب قرار دهند، ناودان هر چیز دراز میان تهی، دره، جوی ناویدن، خم شدن، مانده شدن، خسته شدن، رفتار از روی ناز، خرامیدن، به چپ و راست حرکت کردن
کشتی به ویژه کشتی جنگی مجرایی که از آن گندم، جو و امثال آن وارد آسیا می شود، برای مِثال از برای دوسیر روغن گاو / معده چون آسیا، گلو چون ناو (سنائی۱ - ۲۶۰) چوب دراز میان تهی که در مجرای عبور آب قرار دهند، ناودان هر چیز دراز میان تهی، دره، جوی ناویدَن، خم شدن، مانده شدن، خسته شدن، رفتار از روی ناز، خرامیدن، به چپ و راست حرکت کردن
امرأه نثول، زن که اکثر گوشت پاره پاره در دیگ اندازد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زنی که گوشت را پاره پاره کرده در دیگ اندازد. (ناظم الاطباء)
امرأه نثول، زن که اکثر گوشت پاره پاره در دیگ اندازد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). زنی که گوشت را پاره پاره کرده در دیگ اندازد. (ناظم الاطباء)