جدول جو
جدول جو

معنی نثر - جستجوی لغت در جدول جو

نثر
دیپ
تصویری از نثر
تصویر نثر
فرهنگ واژه فارسی سره
نثر
پراکنده، کلام غیر منظوم
تصویری از نثر
تصویر نثر
فرهنگ لغت هوشیار
نثر
((نَ))
نوشته غیرمنظوم، نوشته ای که شعر نباشد
تصویری از نثر
تصویر نثر
فرهنگ فارسی معین
نثر
کلام غیر منظوم که وزن و قافیه ندارد و صنایع ادبی در آن کمتر از شعر است
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نثره
تصویر نثره
منزل هشتم از منازل قمر مشتمل بر دو ستاره از برج سرطان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نثری
تصویر نثری
نثری در فارسی دیپک دیپانه اسروادی ناسرودی منسوب به نثرمنثور
فرهنگ لغت هوشیار
بن بینی، درون دماغ، جویک لب، زره فراخ، ماهخان خرچنگ (سرطان) بینی شیر از چهره های سپهری بن بینی، اندرون بینی، چاهک میان دوسبیل درلب بالایین جویک لب
فرهنگ لغت هوشیار
دیپانه اسروادی ناسروده به نثرمقابل نظما: فصلی مشبع بگویم نظماو نثرا
فرهنگ لغت هوشیار
((نَ رِ))
نام دو ستاره آلفا و اتا از صورت فلکی خرچنگ و منزل هشتم از منازل ماه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حنثر
تصویر حنثر
کانا کودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنثر
تصویر غنثر
نادان، گول، فرومایه ناکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نثریه
تصویر نثریه
نثریه در فارسی مونث نثری اسرواد دیپ ناسرود مونث نثری، جمع نثریات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نثریه، اسرودان نوشته های دیپانه ناسرودگان جمع نثریه نوشته های منثور: ویکی ازمعاصرین متلبس بلباس ارباب یقین در نثریات خودبرای یقین مرتبه چهارمی اختراع نموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیر
تصویر نیر
(دخترانه)
روشن، منور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نور
تصویر نور
(دخترانه)
روشنایی، فروغ، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصر
تصویر نصر
(پسرانه)
یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نگر
تصویر نگر
نظر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اثر
تصویر اثر
نشان، آنچه که از کسی باقی بماند، علامت
فرهنگ لغت هوشیار
پروش جوشی که از اندام برآید، آبخیز جوش و دانه ریز که روی پوست پیدا شود. واحد آن بثره، جمع بثور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثر
تصویر اثر
یادمان، یادواره، هنایش، نوزند، نوشته، نشانه، کارآیی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفر
تصویر نفر
تن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نظر
تصویر نظر
دیدگاه، نگر، نگرش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نور
تصویر نور
فروغ، شید، روشنایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حثر
تصویر حثر
درشت و سطبر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خثر
تصویر خثر
شوریده دلی پریشاندلی، تباه مغزی شرمیدن شرم کردن، سفت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دثر
تصویر دثر
چرک جامه، لشکر بسیار بسیار، داراک بسیار، داراک گردانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور
تصویر نور
شکوفه، غنچه، شکوفۀ سفید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسر
تصویر نسر
محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نسا، نسار،
سایه بان، برای مثال دور ماند از سرای خویش و تبار / نسری ساخت بر سر کهسار (رودکی - ۵۴۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عثر
تصویر عثر
لغزیدن و افتادن، به سر درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اثر
تصویر اثر
نشان، علامت، جای پا، نشان قدم، آنچه از کسی یا چیزی باقی و برجای بماند، حدیث و خبر، تاثیر، محصولی که از یک هنرمند باقی می ماند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهر
تصویر نهر
مفرد واژۀ انهار، جوی، رودخانه، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقر
تصویر نقر
کنده کاری و نقاشی کردن بر روی چیزی، در موسیقی با انگشت بر سازهای موسیقی نواختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکر
تصویر نکر
دها، زیرکی، امر منکر، زشت و بد، کار دشوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بثر
تصویر بثر
آبله ریزه که روی پوست بدن ایجاد می شود، جوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ننر
تصویر ننر
کسی که بی جهت خود را نزد دیگران عزیز کند، لوس
فرهنگ فارسی عمید