مولا بنی امیه، شاعری از شعرای دولت امویان است چندان زنده بماند تا دولت بنی عباس بیافت و بعبدالله بن علی پیوست و از او امان خواست. پس وی از مخضرمین دو دولت باشد. او با کثیر بن عبدالرحمن (معروف به کثیر عزه شاعر) آمیزش داشت. و شعر او از وی روایت میکرد و بنی هاشم را بسیار هجو میگفت، عبدالله بن علی او را بخواست و بروی دست نیافت. آنگاه حفص نزد وی بیامد و امان بخواست و گفت: من پناهنده به امیرم. عبدالله گفت: تو که باشی ؟ گفت حفص اموی. عبدالله گفت: تو هجو کننده بنی هاشم باشی گفت: خدا امیر را گرامی بدارد منم که میگویم: و کانت امیه فی ملکها ثجور و تکثر عدواتها فلما رای الله ان قدطغت و لم یحمل الناس طغیانها رماها بسفاح آل الرسول فجذ بکفیه أعیانها ولو آمنت قبل وقع العذاب فقد یقبل الله ایمانها. چون انشاد اشعار پایان یافت عبدالله او را گفت: بنشین وی بنشست و در پیش روی عبدالله ناهار خورد. عبدالله خادم خود بخواست و در گوش او چیزی گفت. حفص را بیم بگرفت و گفت: ای امیر! بتو و طعام تو پناه جستم و عرب بکمتر از این خونها ببخشد. عبدالله گفت: آنچه گمان برده ای نیست. آنگاه خادم، وی را پانصد دینار بیاورد. عبدالله ، حفص را گفت: این مال بگیر واز ما مبر. و دوری که از ما گرفته ای بنزدیکی مبدل ساز. رجوع به معجم الادباء شود