معنی نثر - فرهنگ فارسی معین
معنی نثر
- نثر((نَ))
- نوشته غیرمنظوم، نوشته ای که شعر نباشد
تصویر نثر
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نثر
نثر
- نثر
- کلام غیر منظوم که وزن و قافیه ندارد و صنایع ادبی در آن کمتر از شعر است
فرهنگ فارسی عمید
نثر
- نثر
- آنچه پراکنده گردد و بریزد از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نصر
- نصر
- یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی
فرهنگ نامهای ایرانی
بثر
- بثر
- پروش جوشی که از اندام برآید، آبخیز جوش و دانه ریز که روی پوست پیدا شود. واحد آن بثره، جمع بثور
فرهنگ لغت هوشیار