کشتی به ویژه کشتی جنگی مجرایی که از آن گندم، جو و امثال آن وارد آسیا می شود، برای مثال از برای دوسیر روغن گاو / معده چون آسیا، گلو چون ناو (سنائی۱ - ۲۶۰) چوب دراز میان تهی که در مجرای عبور آب قرار دهند، ناودان هر چیز دراز میان تهی، دره، جوی ناویدن، خم شدن، مانده شدن، خسته شدن، رفتار از روی ناز، خرامیدن، به چپ و راست حرکت کردن
کشتی به ویژه کشتی جنگی مجرایی که از آن گندم، جو و امثال آن وارد آسیا می شود، برای مِثال از برای دوسیر روغن گاو / معده چون آسیا، گلو چون ناو (سنائی۱ - ۲۶۰) چوب دراز میان تهی که در مجرای عبور آب قرار دهند، ناودان هر چیز دراز میان تهی، دره، جوی ناویدَن، خم شدن، مانده شدن، خسته شدن، رفتار از روی ناز، خرامیدن، به چپ و راست حرکت کردن
نوعی از کیپای کوچک. (فرهنگ رشیدی). کیپای کوچک را گویند و آن پاره های پوست شکنبۀ گوسفند باشد که دوزند و با برنج و مصالح پر سازند و پزند. (برهان). نوعی از کیپای کوچک است و آن پاره های پوست شکنبۀ گوسفند باشد. (آنندراج) : قیمه از بوی بخور شیشۀ سرخ پیاز عودسوز مجمر منتو معطر می کند. بسحاق اطعمه (از فرهنگ رشیدی). دل گشت ز جان کباب منتو شد خانه تن خراب منتو. بسحاق اطعمه. نشود هیچ سیر از منتو سخت نالد ز حسرت سختو. ملامنیر (از آنندراج)
نوعی از کیپای کوچک. (فرهنگ رشیدی). کیپای کوچک را گویند و آن پاره های پوست شکنبۀ گوسفند باشد که دوزند و با برنج و مصالح پر سازند و پزند. (برهان). نوعی از کیپای کوچک است و آن پاره های پوست شکنبۀ گوسفند باشد. (آنندراج) : قیمه از بوی بخور شیشۀ سرخ پیاز عودسوز مجمر منتو معطر می کند. بسحاق اطعمه (از فرهنگ رشیدی). دل گشت ز جان کباب منتو شد خانه تن خراب منتو. بسحاق اطعمه. نشود هیچ سیر از منتو سخت نالد ز حسرت سختو. ملامنیر (از آنندراج)
نشانۀ اختصاری از حروف اول کلمات سنترال تریتی ارگانیزیشن. (فرهنگ فارسی معین). نشانۀ اختصاری آن ’سنتو’ است. سازمانی است که از سال 1955 م. تأسیس گردید و کشورهای ایران، پاکستان، ترکیه، انگلستان در آن عضویت داشتند. (از فرهنگ فارسی معین)
نشانۀ اختصاری از حروف اول کلمات سنترال تریتی ارگانیزیشن. (فرهنگ فارسی معین). نشانۀ اختصاری آن ’سنتو’ است. سازمانی است که از سال 1955 م. تأسیس گردید و کشورهای ایران، پاکستان، ترکیه، انگلستان در آن عضویت داشتند. (از فرهنگ فارسی معین)
برآمدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بیرون آمدن چیزی از جای خود بی آشکارگی. (آنندراج) ، منتفخ گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، آماس کردن ریش. (آنندراج) ، بلند شدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بالغ و رسیده گردیدن و گوالیدن دختر. (آنندراج). در تمام معانی رجوع به نتاء شود
برآمدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بیرون آمدن چیزی از جای خود بی آشکارگی. (آنندراج) ، منتفخ گردیدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، آماس کردن ریش. (آنندراج) ، بلند شدن. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بالغ و رسیده گردیدن و گوالیدن دختر. (آنندراج). در تمام معانی رجوع به نتاء شود
اسب مادۀ به هنگام زاییدن رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج). مادیانی که هنگام زاییدن آن رسیده باشد، و نیز هر مادۀ سم داری که وقت زاییدن آن رسیده باشد. (ناظم الاطباء). آبستن از دواب. (از اقرب الموارد). نتیج. منتج. (معجم متن اللغه)
اسب مادۀ به هنگام زاییدن رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج). مادیانی که هنگام زاییدن آن رسیده باشد، و نیز هر مادۀ سم داری که وقت زاییدن آن رسیده باشد. (ناظم الاطباء). آبستن از دواب. (از اقرب الموارد). نتیج. منتج. (معجم متن اللغه)
پیدا شدن مرضی و جوششی به پوست، پس آن درب را به هیجان درآوردن و کفانیدن طرائق را. (از منتهی الارب) (آنندراج). مبتلا گشتن پوست به خشک ریشه و گری خشک و مانند آن. (از ناظم الاطباء) : نتض الجلد، تقشر من داءکالقوباء. (معجم متن اللغه) (المنجد). خرج به داء فاثار القوباء ثم تقشر طرائق بعضها من بعض، و عباره: ابن القطاع ’تقشر من داء کالقوبا’. (اقرب الموارد)
پیدا شدن مرضی و جوششی به پوست، پس آن درب را به هیجان درآوردن و کفانیدن طرائق را. (از منتهی الارب) (آنندراج). مبتلا گشتن پوست به خشک ریشه و گری خشک و مانند آن. (از ناظم الاطباء) : نتض الجلد، تقشر من داءکالقوباء. (معجم متن اللغه) (المنجد). خرج به داء فاثار القوباء ثم تقشر طرائق بعضها من بعض، و عباره: ابن القطاع ’تقشر من داء کالقوبا’. (اقرب الموارد)
نوعی بازی و قمار و آن چنین است که بر 30 صفحه مقوایی (کارت) 3 ردیف و در هر ردیف 9 خانه نقش شده و اعدادی از 1 تا 90 درآن خانه ها (در هر خانه یک عدد) نوشته شده و 90 مهره چوبین که برهریک عددی از اعداد از 1 تا 90 منقوش است در کیسه ای قرار دارد. بازی کنندگان یک یا چند صفحه (کارت) در اختیار گیرند و شخصی را انتخاب کنند. او از کیسه مهره را بیرون میاورد و شماره آنها را میخواند هرصفحه که اعداد خانه های یک ردیف (از سه ردیف) آن زودتر از کیسه بر آید و خوانده شود برنده باشد
نوعی بازی و قمار و آن چنین است که بر 30 صفحه مقوایی (کارت) 3 ردیف و در هر ردیف 9 خانه نقش شده و اعدادی از 1 تا 90 درآن خانه ها (در هر خانه یک عدد) نوشته شده و 90 مهره چوبین که برهریک عددی از اعداد از 1 تا 90 منقوش است در کیسه ای قرار دارد. بازی کنندگان یک یا چند صفحه (کارت) در اختیار گیرند و شخصی را انتخاب کنند. او از کیسه مهره را بیرون میاورد و شماره آنها را میخواند هرصفحه که اعداد خانه های یک ردیف (از سه ردیف) آن زودتر از کیسه بر آید و خوانده شود برنده باشد
سازمان پیمان مرکزی. اعضای این پیمان ایران، انگلستان، پاکستان و ترکیه بوده اند که در 21 اوت 1959 جانشین پیمان بغداد شد. امریکا بر این پیمان نظارت داشت، در مانورهای آن شرکت می کرد و به اعضای آن کمک نظامی می داد
سازمان پیمان مرکزی. اعضای این پیمان ایران، انگلستان، پاکستان و ترکیه بوده اند که در 21 اوت 1959 جانشین پیمان بغداد شد. امریکا بر این پیمان نظارت داشت، در مانورهای آن شرکت می کرد و به اعضای آن کمک نظامی می داد