جدول جو
جدول جو

معنی نته - جستجوی لغت در جدول جو

نته(نُتْ تَ)
چاهک خرد در سنگ سخت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نته
نام روستایی در نور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عته
تصویر عته
ناقص عقل شدن، کم عقل شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نتن
تصویر نتن
بد بویی، بوی بد و ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سته
تصویر سته
ستوه، خسته، درمانده، افسرده، ملول، مقابل نستوه، به تنگ آمده، بستوه، بسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنته
تصویر تنته
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنسته، تینه، تنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سته
تصویر سته
ستیز، جنگ وجدال، دشمنی و سرکشی، ناسازگاری، کشمکش، لجاج، عناد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزه
تصویر نزه
با صفا، خرم، پاک، پاکیزه، دور از بدی و کارهای ناشایسته، پاک دامن، بی آلایش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سته
تصویر سته
انگور، میوه و خوراکی که شب بر آن گذشته و شب مانده شده باشد
میوه ای که پوستۀ نازک و میان آب دار و یک یا چند هستۀ کوچک دارد مانند انگور و هلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شته
تصویر شته
حشره ای ریز با انواع مختلف سیاه، خاکستری، سبز و قرمز که آفت گیاهان است و از شیرۀ آن ها تغذیه می کند
انگور، میوه و خوراکی که شب بر آن گذشته و شب مانده شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنه
تصویر تنه
قسمت اصلی یک چیز مثلاً تنۀ هواپیما، بخش اصلی بدن انسان و جانوران، جسم درخت، از روی زمین تا جای روییدن شاخه ها
بافته شده، تنیده، تفته، تفنه، تنته، تنسته، تینه، برای مثال چند پری چون مگس از بهر قوت / در دهن این تنۀ عنکبوت (نظامی۱ - ۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مته
تصویر مته
ابزاری که نجار با آن چوب و تخته را سوراخ می کند، پرما، ماهه، بهرمه
فرهنگ فارسی عمید
(سِ تَ)
زمین خشک بی نبات. (منتهی الارب). زمین خشک بی گیاه قحطزده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ثَ نِ تَ)
نعت است از ثنت، لثه. ثنته. لثۀ فروهشته و خون آلود گردیده
لغت نامه دهخدا
(عُ تُهْ)
مرد سخت کوشش کننده در کار. (ناظم الاطباء). مرد سخت مبالغه کوشش کننده در کار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عنتهی. رجوع به عنتهی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ / تِ)
تنیده و پردۀ عنکبوت را گویند. (برهان) (آنندراج). پرده و تار وتنیدۀ عنکبوت. (ناظم الاطباء). جزء اول آن از تن (تنیدن). (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به تنسته شود
لغت نامه دهخدا
(تُ تِ)
زنبور سرخ باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عته
تصویر عته
کم عقل شدن، سرگشته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
نتفه در فارسی دستچین، دهش، کمی اندکی آنچه ازگیاه وجزآن باانگشت برچینند، جمع نتف، بخشش عطا، چیزی مختصری اندکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نتق
تصویر نتق
جنباندن، افشاندن، آب کشیدن، پر فرزندی، پوست باز کردن، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نتن
تصویر نتن
گندیده و بد بو
فرهنگ لغت هوشیار
نر، مقابل ماده، من گفتم این حدیث ومیان دوران من مانندترب غاتفری سخت شدنره. (سوزنی فرنظا)، درشت هیکل ونتراشیده: نره دیونره غول: جهانی نظاره بدیدارگرگ چه گرگ آن ژیان نره دیوی سترگ. (شا. بخ 1469: 6)، موج آب: اژدرماده بین که چون سینه تیغ روی او تیغ صفت شکافته گنبدآب رانره. (عمیدلوبکی جها. فرنظا) توضیح دررشیدی مصراع دوم باین صورت آمده: تیغ صفت شکافته گنبدآب راه نرو محشی رشیدی گویددرنسخه جهانگیری وسروری (گنبدآب رانره) وهمان صحیح است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مته
تصویر مته
آلتی باشد که درودگران بدان چوب و تخته سوراخ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لته
تصویر لته
کهنه، پینه، ژنده، پاره جامه، لجام، لنگه در
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فته
تصویر فته
جواز پروانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بته
تصویر بته
سنگ درازی که بدان داروها سایند مقمع. بوته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنته
تصویر سنته
زمین خشک بی گیاه قحط زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شته
تصویر شته
بیمار و دردمند، درمانده و ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سته
تصویر سته
لجاج، ستیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنه
تصویر تنه
تن و بدن انسان یا چیز دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رته
تصویر رته
فندق هندی بندق هندی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نتفه، دستچین ها دهش ها جمع نتفه: صوادرنتف ازکرایم خدر خاطر... درگذرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنته
تصویر تنته
((تَ تِ))
پرده عنکبوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنه
تصویر تنه
جثه
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع دهستان شهرخواست ساری
فرهنگ گویش مازندرانی