جدول جو
جدول جو

معنی نترس - جستجوی لغت در جدول جو

نترس
بی ترس، بی باک، پردل، دلیر، دلاور
تصویری از نترس
تصویر نترس
فرهنگ فارسی عمید
نترس
(نَ تَ)
که نمی ترسد. گستاخ. دلیر. متهور. جسور. بی پروا.
- سر نترس داشتن، بی باک و بی پروا بودن. در تهور و جسارت افراط کردن. به غایت گستاخ و خیره سر بودن
لغت نامه دهخدا
نترس
گستاخ، دلیر، متهور، جسور، بی پروا
تصویری از نترس
تصویر نترس
فرهنگ لغت هوشیار
نترس
بی باک، بی پروا، دلاور، دلیر، شجاع، متهور
متضاد: ترسو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نترس
آدم بی باک، شجاع، نهی ترسیدن، هراس به دل راه مده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نارس
تصویر نارس
نارسیده، نرسیده، میوۀ خام، کال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترس
تصویر مترس
مترسک، پیکره ای شبیه انسان از جنس سنگ، چوب یا پارچه که برای دور کردن جانوران در کشتزار برپا می کنند، دارای ارادۀ ضعیف و بی شخصیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مترس
تصویر مترس
زنی که با مردی رابطۀ نامشروع دارد، معشوقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورس
تصویر نورس
میوۀ نورسیده، تازه رس، نهال نازک، کنایه از نوجوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقرس
تصویر نقرس
ورم، آماس و درد شدید که غالباً در اثر پرخوری و حرکت نکردن و اختلال عمل کبد و بالا رفتن اسید اوریک خون و جمع شدن املاح در مفصل انگشت پا تولید می شود
فرهنگ فارسی عمید
(نَ تَ)
نترس بودن. نترسیدن. رجوع به نترس شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نارس
تصویر نارس
میوه خام و نرسیده، بحد کمال نرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تازه رسیده تازه وارد، میوه تازه رسیده نوبر، نهال نازک، نوجوان: این جوان نو رسی شد وان نهال نوبری در بهشت ساحتت گر پیری آید با عصا. (وحشی. چا. امیرکبیر. 303)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقرس
تصویر نقرس
ورمی است در مفاصل با درد، درد پای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناترس
تصویر ناترس
بی ترس متهور مقابل ترسو جبان، سنگدل بی رحم
فرهنگ لغت هوشیار
ذرات ریزی که فاقد بار الکتریکی هستند و با پروتون در ساختمان هسته اتم ها شرکت دارند. فقط هسته اتم هیدرژن فاقد نوترون است نترون نترن
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی مول (معشوق زن) نشانده (گویش تهرانی) لنده (هراتی) نشمه (گویش یزدی) (فعل) دوم شخص مفرد از فعل نهی از ترسیدن خوف مکن، چوبی گنده که در پس در اندازند تا گشوده نگردد، فرهنگ نویسان نوشته اند: چوبی که بر سر گنگره های دیوار قلعه گذارند تا چون دشمن بپای دیوار رسد بر سرش زنند ولی از بیت ذیل ظاهرا برمیاید که بمعنی پیکره هایی است که بصورت سپاهیان آراسته بر بالای قلعه راست میکرده اند تامحاصران گمان کنند مستحفظان و نگهبانان قلعه اند: بدان حصار گروهی پناه کرده (برده) همی ز ترس قالب بی قلب (روح) چون مترس حصار، شکل انسان که از کاغذ مقوا پارچه حلبی و غیره سازند ودر مزرعه و جالیز نصب کنند تا پرندگان و جانوران ترسند و بمزرعه و جالیز نزدیک نشوند. معشوقه مجبوبه. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تترس
تصویر تترس
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عترس
تصویر عترس
فشار آورنده، تنومد: مرد، شیر جانور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترس
تصویر مترس
((مِ رِ))
زنی که با مردی رابطه جنسی نامشروع دارد، معشوقه
فرهنگ فارسی معین
((نِ رِ))
مرضی است مزمن و غالباً ارثی که به شکل التهاب مفصل شست پا به طور ناگهانی بروز می کند، داءالملوک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارس
تصویر نارس
((رَ))
کال، نپخته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورس
تصویر نورس
((نُ رَ))
نو رسیده، جوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مترس
تصویر مترس
((مَ تَ))
مترسک، شکلی شبیه به انسان ساخته شده از چوب و پارچه که برای رماندن حیوانات زیانکار در کشتزارها نصب می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارس
تصویر نارس
Immature, Unripe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نارس
تصویر نارس
immature
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شجاع
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
imaturo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نارس
تصویر نارس
inmaduro
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نارس
تصویر نارس
niedojrzały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
незрелый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نارس
تصویر نارس
незрілий , незрілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نارس
تصویر نارس
onrijp
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نارس
تصویر نارس
unreif
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نارس
تصویر نارس
immaturo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی