جدول جو
جدول جو

معنی نبشی - جستجوی لغت در جدول جو

نبشی
(نَ)
در اصطلاح بنایان، کاشی یا آجری که ملتقای دو سطح آن زاویۀ قائمه تشکیل ندهد بلکه بوسیلۀ سطح کم عرض دیگری دو سطح آن به هم پیوندد. آجری که لبۀ تیز نداشته باشد
لغت نامه دهخدا
نبشی
منسوب به نبش: هرچیزنبشدار، کاشی یاآجری که ملتقای دوسطح آن زاویه ای قایمه تشکیل ندهدبلکه بوسیله سطح کم عرض دیگری دوسطح آن بهم پیوندد آجری که لبه تیزنداشته باشد، آهنی که ازدوسطح عمودبریکدیگرتشکیل شده باشدوبرای ساختن پایه صندوقهای آهنی ودرومانندآن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
نبشی
((نَ))
هر چیز نبش دار، آجر یا کاشی که لبه تیز نداشته باشد، تیرآهن
تصویری از نبشی
تصویر نبشی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حبشی
تصویر حبشی
از مردم حبشه، کنایه از سیاه پوست، پسوند متصل به واژه به معنای کنایه از سیاه رنگ مثلاً حبشی چهره، حبشی زلف
فرهنگ فارسی عمید
دسته ای از اقوام قدیم عرب که در حدود چهار قرن قبل از میلاد در یکی از نواحی عربستان ساکن شده و در سال ۱۰۶ میلادی به دست رومیان منقرض شدند، یک تن از قوم نبط، تهیه شده به وسیلۀ مردمان نبط، زبان و خط اقوام نبطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
مربوط به نبی مثلاً حدیث نبوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
کسی که هنوز در کار خود استادی و مهارت پیدا نکرده، تازه کار، بی تجربه، پیداشونده، پدیدآمده، ناشیانه
فرهنگ فارسی عمید
چاهی که در صحن سرای کنند برای رفع حوایج کودکان و گرد آمدن فاضل آب چاهک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبشی
تصویر تبشی
طبقی باشد لب گردان از مس و نقره و طلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبشی
تصویر طبشی
پارسی تازی گشته تبشی آوندی است لب گرد که از مس یا زر و سیم سازند
فرهنگ لغت هوشیار
ناشی در فارسی برنا جوانک، تازه کار بی آزمون تازه کارمبتدی بی تجربه، ختم است برغم چندناشی بر خاقانی سخن تراشی. (خاقانی انجمن لغ)، بی تجربه، تازه کار، ناآزموده، بی مهارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
منسوب به نبی و پیغمبر (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبطی
تصویر نبطی
منسوب به نبط: ازقوم نبط، زبان قوم نبط، خط قوم نبط، گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبشت
تصویر نبشت
خط، تحریر، نوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباشی
تصویر نباشی
عمل وشغل نباش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
تازه کار، بی تجربه، ناوارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
((نَ بَ))
منسوب به نبی و پیغمبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
نشأت گیرنده، پیدا شونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبشی
تصویر آبشی
فاضلاب، چاهک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبشی
تصویر تبشی
((تَ))
سینی، طبق فلزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشی
تصویر ناشی
نیازموده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
Prophetic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
prophétique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
kenabian
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
ভবিষ্যদ্বাণী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
भविष्यवाणी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
profetico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
profetisch
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
profético
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
prophetisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
пророчий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
пророческий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
proroczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
profético
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نبوی
تصویر نبوی
peygamberi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی