جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آبشی

آبشی

آبشی
چاهی که در صحن سرای کنند برای رفع حوایج کودکان و گرد آمدن فاضل آب چاهک
فرهنگ لغت هوشیار

آبشی

آبشی
چاهی که در صحن سرای کَنند رفع حوائج کودکان و گرد آمدن فاضل آب را، چاهک
لغت نامه دهخدا

آبکی

آبکی
آنچه مانند آب است مایع روان. مقابل جامد، رقیق تنک گشاده، پر آب آبدار، دانه ای که آب بخود کشیده و آماده جوانه زدن و سبز شدن باشد
فرهنگ لغت هوشیار

آبکشی

آبکشی
شغل وعمل آبکش کشیدن آب از چاه و مانند آن سقایی آبکشی، شستن تن در حمام تطهیر، تطهیر جامه پس از شستن با صابون. آب کشیدن برآوردن آب از چاه و مانند آن با دلو، حمل آب از جایی بجایی، شستن جامه صابون زده با آب پاک تا اثر صابون محو شود، تطهیر شرعی نمازی کردن چیزی متنجس، نفوذکردن آب در جراحت چرک پیدا کردن زخم بسبب آلوده شدن با آب ناپاک هو کشیدن، یا آب کشیدن غذایی. خورنده را تشنگی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

آبشیر

آبشیر
چاهی که در صحن سرای کنند برای رفع حوایج کودکان و گرد آمدن فاضل آب چاهک
فرهنگ لغت هوشیار