- نایم
- کسی که به خواب رفته، خوابیده، خفته
معنی نایم - جستجوی لغت در جدول جو
- نایم
- خوابیده، جمع نایمین
- نایم ((یِ))
- خوابیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث نایم (نائم)، جمع نایمات
جمع غنیمت مالهایی که بی دست رنج نصیب گردد
غنیمت ها، چیزهایی که در جنگ به زور از دشمن گرفته شود، چیزهایی که بی رنج و زحمت به دست آید، جمع واژۀ غنیمت
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
پنهان
معروف
منفی
پایا، همیشگی، پاینده، همیشه
جانشین
پشیمان
چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
آفریده
جاوید پایدار، همیشه همواره
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
آنکه روزه گیرد روزه دار روزه گیر جمع صایمین، یکی از امعا که پس از اثنا عشر قرار دارد و بدان پیوسته است معا صایم
همدم، هم صحبت، همنشین
سرگردان، سرگشته، متحیر
نای زن، نی زن، نی نواز
مخفف نشیمن، آشیانۀ مرغ، برای مثال چنین گفت سیمرغ با پور سام / که ای دیده رنج نشیم و کنام (فردوسی - ۱/۱۷۱)
نرم، ملایم، نازک و لطیف
نعمت، مال، پر نعمت، از نام های بهشت
ملامت کننده، نکوهش کننده، سرزنش کننده
نوخاسته، کسی که به دعوی امری قیام کند، سرکش
کسی که به نیابت دیگری کاری انجام بدهد، جانشین
کسی که کاری یا چیزی را نظم و ترتیب بدهد، نظم دهنده، در علوم ادبی به نظم آورنده، شاعر، در مدرسه، کسی که مسئول رسیدگی به نظم و انضباط دانش آموزان است
غلاف شمشیر و خنجر، در علم زیست شناسی غلاف برگ یا گل
نامور، نام آور، نامدار، بنام، مشهور
محبوب
نمو کننده، رشد کننده، روینده
محبوب
نمو کننده، رشد کننده، روینده