- نایسکان
- مخالف
معنی نایسکان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مغایر، خلاف
نابرابرنامساوی، مختلف ناجورمقابل یکسان
تفاوت، مغایرت
مرکز سرمایه و سود: بهتر ازین مایستانیت نیست سود کن آخر که زیانیت نیست. (نظامی. گنجینه 140)
نی زار، نیشکرزار: (نگاه داشتن اش چون نیستان خشک را ونالستان خشک ماندچیزی می نماید)
لوت ناآباد ویران جایی که سکنه نداردمقابل مسکون، ویران بایر
ناموجودمعدوم: اعدام نایابان گردانیدن چیزی
ناموجودمعدوم: اعدام نایابان گردانیدن چیزی
نیستان، نیزار
انارستان، باغ انار
اجداد، آباء
نارس، خام، کنایه از ناتمام
سخن دروغ، گفتار بیهوده، خلاف
جایی که نی فراوان روییده باشد، نیزار
آنکه نمی رساند، آنکه نمی رسد نرسیده نامتصل: چو نیکی فزایی بروی خسان بود مزد آن سوی تو نارسان. (شا. لغ)، ناتمام ناقص، نااستوار نارسا: گفت: من گفتم که عهد آن خسان خام باشد خام و زشت و نارسان. (مثنوی. لغ)
مانندناوبشکل ناو
جاییس که در آن نی فراوان روید: نی زار
اجداد، گذشتگان
جمع نیاک
اجداد، پدران
جا دادن، آرام کردن، آرامانیدن، بی حرکت کردنحرف را
نی مانند، شبیه نی
ماه هفتم از ماه های سریانی، ماه دوم از فصل بهار
کنایه از بهار
ماه هفتم از ماه های سریانی، ماه دوم از فصل بهار
کنایه از بهار
مخالفت، پیمان خلاف و دروغ نام ماه هفتم است از ماههای رومیان و ماه دوم از فصل بهار را گویند
(گلستان. چا. فروغی بخ. 18)، بسیار سخت: (چه سخت سست گرفتی و نیک بد کردی هزار بار ازین رای باطل استغفار) (سعدی. فرنظا)، تمام کامل: (ساعتی نیک ماندم افتاده دل به اندیشه های بد داده) (هفت پیکر. ارمغان. 158)، خوبی نیکی: مقابل بدی بد: (... خطا و صواب آن معلوم گردد و بد و نیک آن روشن شود) یا نیک کار. (کشتی زور خانه) کاری که مخصوص یک کشتی گیر است مثلا گفته میشود: (نیک کار فلان پهلوان رن سرپاست) یعنی در این فن تخصص دارد
ساکن کردن، سکونت دادن، در علوم ادبی ساکن و بی حرکت خواندن حرفی، ساکن کردن