جدول جو
جدول جو

معنی ناکز - جستجوی لغت در جدول جو

ناکز
(کِ)
اسم فاعل از نکز است. رجوع به نکز شود، چاهی که آبش تمام شده یا کم شده باشد. (از معجم متن اللغه) : بئر ناکز،فنی مأها. (اقرب الموارد). نفد مأها. (از المنجد). چاه کم آب. یا چاهی که آب آن سپری شده باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ج، نواکز. نکز
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازک
تصویر نازک
(دخترانه)
محبوب، معشوق، لطیف، ظریف، نازنین، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناکث
تصویر ناکث
شکنندۀ عهد و پیمان، پیمان شکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
سرافکنده، نگونسار، سرنگون، خمیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپز
تصویر ناپز
چیزی که دیر پخته شود، ناپزنده، دیرپز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکح
تصویر ناکح
آنکه خطبۀ عقد ازدواج را می خواند، عاقد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشز
تصویر ناشز
مردی که حقوق همسر خود را رعایت نمی کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
نااهل، نالایق، پست و فرومایه، بی سر و پا، بدسرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نازک
تصویر نازک
باریک، کنایه از لطیف، ظریف، دارای پهنای کم، کنایه از دقیق، حساس، کنایه از ضعیف، کنایه از زودرنج، حساس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناکح
تصویر ناکح
کابین کننده زناشویی کننده نکاح کننده ازدواج کننده، جمع ناکحین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهز
تصویر ناهز
نزدیک شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناشز
تصویر ناشز
سرپیچنده: از فرمان شوی دشفرمان در پهلوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکث
تصویر ناکث
شکننده عهد و پیمان، بر هم زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکب
تصویر ناکب
عدول کننده، اعراض کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
فرومایه، خسیس، پست، خوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجز
تصویر ناجز
آماده بسغده، دست به دست حاضر آماده، دست بدست یدابید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپز
تصویر ناپز
دیرپزنده
فرهنگ لغت هوشیار
محبوب، معشوق، دلبر، جانانه، باریک و ظریف هم گویند باریک: در جامه گلگون کمر نازک آن شوخ از لعل بود همچو رگ لعل نمودار. (صائب)، آنچه که ستبری آن بسیارکم است مقابل ستبر ضخیم کلفت: آنچه او با سپر کرگ روزنبرد نتوان کردن با شیشه نازک به تبر. (فرخی)، لطیف ظریف: بس که درآید گل نازک بباغ ماشده چون خاک دژم ای غلام، (عطار)، بناز پرورده نازنین: آن دل را دو تن نازک را رنج و اندیشه چندین منمای. (فرخی)، نغزدلکش: (اگر از دکانداری سخنی نازک یاشعری عالی و مناسب میشنیدنداو را و صاحب دکان را با نعامات و افرغنی میساختند. .)، قابل اهمیت خطیر مشکل: (و هر کجا کار بزرگ و مهم نازک حادث گشت و درآن هلاک نفس و عشیرت و ملک و ولایت دیده شد، . . {-7 شکننده زود شکن، ترد: (گوشت نازک - 9. {نرم، حساس زود رنج: او را گفتند که اگر تو ببدیهه و لطیفه ای سلطان را ازین قبض بیرون آری و این بار از خاطر نازکش برداری ترا صد هزار درم نقد خدمت کنیم. .)، خوش طبع با نزاکت، کم رنگ رقیق مقابل سیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکی
تصویر ناکی
ناک بودن بی پولی مفرط، سرحال نبودن ظشفته حال بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناکح
تصویر ناکح
((کِ))
مرد زن دار، زن شوهردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناکب
تصویر ناکب
((کِ))
کناره گیرنده، معرض، میل کننده، مایل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناکث
تصویر ناکث
((کِ))
عهدشکن، پیمان شکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
((کِ یا کَ))
فرومایه، پست، ناجوانمرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناکش
تصویر ناکش
((کَ یا کِ))
مجرایی در دیوار بنا که هوا در آن جاری باشد و رفع رطوبت کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نازک
تصویر نازک
((زُ))
باریک، لطیف، نرم، زیبا، ظریف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناکس
تصویر ناکس
اوباش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نازک
تصویر نازک
Filmy, Thin, Wispy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نازک
تصویر نازک
fin, mince, léger
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نازک
تصویر نازک
fino, leve
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نازک
تصویر نازک
cienki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نازک
تصویر نازک
тонкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نازک
تصویر نازک
тонкий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نازک
تصویر نازک
dun
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نازک
تصویر نازک
dünn, zart
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نازک
تصویر نازک
tenue, delgado, ligero
دیکشنری فارسی به اسپانیایی