جدول جو
جدول جو

معنی ناژده - جستجوی لغت در جدول جو

ناژده
(گُ تَ دَ / دِ)
نیاژده. ناآژده. مقابل آژده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نگژده
تصویر نگژده
ظرف آبخوری سفالی، کوزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکژده
تصویر نکژده
نگژده، ظرف آبخوری سفالی، کوزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نژاده
تصویر نژاده
دارای نژاد خوب، اصیل، نجیب، پاک سرشت، آزاده نژاد، اصل دار، اصل پاک، پاک فطرت، با اصل، استخوٰان دار
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
زده. منفوش. محلوج
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نیامده. ناآمده، به وقوع ناپیوسته. واقعنشده:
یکی حال از گذشته دی دگر از نامده فردا
همی گویند پنداری که وخشورند یا کندا.
دقیقی.
از رفته و نامده چه گویم
چون حاصل عمرم این زمان است.
عطار.
- امثال:
اجل نامده قوی زره است.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ / دِ)
نشده. انجام نایافته، نرفته. مقابل شده. رجوع به شده شود:
ای در جوال عشوه علی وار ناشده
از حرص دانگانه به گفتار روزگار.
انوری
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نیاژدن. مقابل آژدن
لغت نامه دهخدا
(نَکَ دَ / دِ)
کوزه و مشربۀ سفالین. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). نگژده. (برهان قاطع) (جهانگیری) (رشیدی). بعضی به زای تازی (نکزده) گویند. (از انجمن آرا) (از رشیدی). رجوع به نگژده شود
لغت نامه دهخدا
(نَ گَ دَ / دِ)
کوزه و مشربۀ سفالین. (برهان قاطع) (آنندراج). در بعضی فرهنگها به کاف (نکژده) مرقوم است. (جهانگیری) (از رشیدی). و بعضی به زای تازی (نگزده) نیز گفته اند. (رشیدی از مؤیداللغات) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
پشه. بق. (برهان قاطع) (آنندراج). پشه. (ناظم الاطباء) (شعوری) ، کنه. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (شمس اللغات) (از فرهنگ رشیدی) (شعوری). و رجوع به نارد شود
لغت نامه دهخدا
(جِ دَ)
تأنیث ناجد. (المنجد). رجوع به ناجد شود. ج، نواجد
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نچیده. رجوع به ناچیده و چده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناژه
تصویر ناژه
نایژه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکژده
تصویر نکژده
کوزه سفالین مشربه سفالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگژده
تصویر نگژده
ظرف آبخوری، سفالی
فرهنگ لغت هوشیار
نژاد: آزرده این وآن بحذرازمن گویی که ازنژاده تنینم. (ناصرخسرو. 270)، اصیل نجیب: نژاده منم دیگران زیردست نژادکیان راکه آردشکست ک (نظامی فرنظا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهده
تصویر ناهده
نارپستان: دختر، شیر بیشه زن برآمده پستان دخترنار پستان، شیراسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابده
تصویر نابده
نابوده: خاقانی رازبان حالت ازنابده ترجمان ببینم. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارده
تصویر نارده
کنه ای که بر تن جانوران چسبد و خون آنها را بمکد، پشه بق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاژده
تصویر غاژده
غاژیده غاژ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگژده
تصویر نگژده
((نِ گَ دِ))
کوزه، ظرف آبخوری سفالی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نژاده
تصویر نژاده
((نِ یا نَ دِ))
اصیل، نجیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نژاده
تصویر نژاده
آریستوکرات، اصیل
فرهنگ واژه فارسی سره
اصیل، بزرگ زاده، گوهری، نجیب، نجیب زاده
متضاد: بداصل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چوب های نازک که در دیوار ساختمان های کاه گلی به کار می رود
فرهنگ گویش مازندرانی