جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نژاده

نژاده

نژاده
دارای نژاد خوب، اصیل، نجیب، پاک سِرِشت، آزادِه نِژاد، اَصل دار، اَصلِ پاک، پاک فِطرَت، با اَصل، اُستُخوٰان دار
نژاده
فرهنگ فارسی عمید

نژاده

نژاده
نژاد: آزرده این وآن بحذرازمن گویی که ازنژاده تنینم. (ناصرخسرو. 270)، اصیل نجیب: نژاده منم دیگران زیردست نژادکیان راکه آردشکست ک (نظامی فرنظا)
فرهنگ لغت هوشیار

نهاده

نهاده
گذارده شده، گذاشته، مقدرکرده، مقدر، ذخیره، پس انداز، ودیعه، سپرده، گسترده، چیده، مدفون، استوار
نهاده
فرهنگ فارسی عمید

نهاده

نهاده
گذاشته چای داده، نصب شده، منصوب معین، مقرر، وضع کرده، قرار داده مواضعه کرده، معاهده بسته، فرض کرده متوهم، محسوب انگاشته، گرفته (بمفهومی)، مقدر. یا ننهاده. نامقدر: (روزی ننهاده)، کنار گذاشته، مرتبه وضعی از مراتب اعداد عدد وضعی باصطلاح شمار گران. یا چیزی نهاده. ذخیره
فرهنگ لغت هوشیار