جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نگژده

نگژده

نگژده
کوزه و مشربۀ سفالین. (برهان قاطع) (آنندراج). در بعضی فرهنگها به کاف (نکژده) مرقوم است. (جهانگیری) (از رشیدی). و بعضی به زای تازی (نگزده) نیز گفته اند. (رشیدی از مؤیداللغات) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

نگنده

نگنده
آجیده شده (جامه) بخیه کرده (سوزنی)، آنچه در زمین و غیره پنهان کنند دفینه، دفن شده چال شده
فرهنگ لغت هوشیار

نگنده

نگنده
آجیده شده (جامه)، بخیه کردن (سوزنی)، آن چه در زمین و غیره پنهان کنند، دفینه، دفن شده، حال شده
نگنده
فرهنگ فارسی معین

نکژده

نکژده
کوزه و مشربۀ سفالین. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). نگژده. (برهان قاطع) (جهانگیری) (رشیدی). بعضی به زای تازی (نکزده) گویند. (از انجمن آرا) (از رشیدی). رجوع به نَگَژده شود
لغت نامه دهخدا