معنی نگژده - فرهنگ فارسی معین
معنی نگژده
نگژده((نِ گَ دِ))
کوزه، ظرف آبخوری سفالی
تصویر نگژده
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نگژده
نگژده
نگژده
کوزه و مشربۀ سفالین. (برهان قاطع) (آنندراج). در بعضی فرهنگها به کاف (نکژده) مرقوم است. (جهانگیری) (از رشیدی). و بعضی به زای تازی (نگزده) نیز گفته اند. (رشیدی از مؤیداللغات) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نگنده
نگنده
آجیده شده (جامه) بخیه کرده (سوزنی)، آنچه در زمین و غیره پنهان کنند دفینه، دفن شده چال شده
فرهنگ لغت هوشیار
نگنده
نگنده
آجیده شده (جامه)، بخیه کردن (سوزنی)، آن چه در زمین و غیره پنهان کنند، دفینه، دفن شده، حال شده
فرهنگ فارسی معین
نکژده
نکژده
کوزه و مشربۀ سفالین. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). نگژده. (برهان قاطع) (جهانگیری) (رشیدی). بعضی به زای تازی (نکزده) گویند. (از انجمن آرا) (از رشیدی). رجوع به نَگَژده شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.