- ناپز
- چیزی که دیر پخته شود، ناپزنده، دیرپز
معنی ناپز - جستجوی لغت در جدول جو
- ناپز
- دیرپزنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نخود ناپزا، مقابل پزا
مردی که حقوق همسر خود را رعایت نمی کند
آماده بسغده، دست به دست حاضر آماده، دست بدست یدابید
فرانسوی سفره زبانزد زمین شناسی خوان
سرپیچنده: از فرمان شوی دشفرمان در پهلوی
نزدیک شونده
عشوه، کرشمه، لطف، زیبا، خوشگل، فخر، نوازش، رفاه، آسایش
ناز شست: پولی که کسی به سبب هنری که نشان داده از کسی بگیرد، پولی که در قدیم مامور دولت برای کاری که انجام داده بود از کسی می گرفت
ناز نوروز: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد،برای مثال چو در پرده کشیدی ناز نوروز / به نوروزی نشستی دولت آن روز (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
ناز شست: پولی که کسی به سبب هنری که نشان داده از کسی بگیرد، پولی که در قدیم مامور دولت برای کاری که انجام داده بود از کسی می گرفت
ناز نوروز: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد،
آسایش، نعمت، عزت، شادکامی
فخر، افتخار، غمزه، کرشمه