جدول جو
جدول جو

معنی ناپرزی - جستجوی لغت در جدول جو

ناپرزی
ناپرهیزی، از غذاهای زیان آور استفاده کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نازپری
تصویر نازپری
(دخترانه)
آنکه مانند پری زیباست، نام دختر پادشاه خوارزم و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناهرگزی
تصویر ناهرگزی
ناپایدار، فانی، برای مثال اندراین ناهرگزی از بهر آن آوردمان / تا بیلفنجیم از اینجا مال و ملک هرگزی (ناصرخسرو - ۴۲۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناچیزی
تصویر ناچیزی
ناچیز بودن، کوچکی، بی ارجی، بی قدری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپاکی
تصویر ناپاکی
چرکینی، آلودگی، کنایه از بدکاری، کنایه از همراه با شهوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپروا
تصویر ناپروا
بی التفات، بی میل، سراسیمه، بی ترس، بی پروا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نافرخی
تصویر نافرخی
نامبارکی، شومی، نحوست، بدبختی، تیره بختی، برای مثال بیانی که باشد به حجت قوی / ز نافرخی باشد ار نشنوی (نظامی۶ - ۱۰۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپسری
تصویر ناپسری
پسری که از زن یا شوهر دیگر باشد، پسراندر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامردی
تصویر نامردی
پستی و فرومایگی، برای مثال در حلقۀ کارزار جان دادن / بهتر که گریختن به نامردی (سعدی۲ - ۵۶۲)، ترسو بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپرهیزی
تصویر ناپرهیزی
پرهیز نکردن، بی احتیاطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناوردی
تصویر ناوردی
جنگی، جنگاور
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
ناپزائی. ناپز بودن
لغت نامه دهخدا
نامیمونی نامبارکی شومی نحوست: که این اختران گر چه فرخ پی اند ز نافخری نیز خالی نیند. (نظامی لغ)، بدبختی تیره بختی: بیانی که باشد به حجت قوی ز نافرخی باشدارنشنوی. (نظامی لغ) مقابل فرخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچیزی
تصویر ناچیزی
کوچکی و خردی، فقر، بینوائی
فرهنگ لغت هوشیار
فانی ناپایدارمقابل هرگزی: اندرین ناهرگزی ازبهرآن آوردمان تابیلفنجیم ازاینجاملک ومال هرگزی. (ناصرخسرولغ)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ناورد: اهل جنگ جنگاور، مخالف مختلف گوناگون: یافتی ازسه رنگ ناوردی ازرقی وسپیدی وزردی. (هفت پیکرگنجینه گنجوی ص 153)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامجزی
تصویر نامجزی
بهم آمیخته، مخلوط، جدا نا شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامردی
تصویر نامردی
پستی، حقارت، فرومایگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامرضی
تصویر نامرضی
ناشایسته ناپسندناشایسته نامقبول: (بعضی ازاخلاق اودرظاهرنامرضی باشد {مقابل مرضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامرعی
تصویر نامرعی
منظور ناشده، مراعات ناشده، نادیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامرئی
تصویر نامرئی
نادیدنی، غیب، ناپیدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپدری
تصویر ناپدری
شوهرمادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخرمی
تصویر ناخرمی
ناشاد بودن غمگینی، نادلپسندی نامطبوعی مقابل خرمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسازی
تصویر ناسازی
مخالفت، دشمنی، ستیزه خوئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپاکی
تصویر ناپاکی
خباثت، بدجنسی، بداخلاقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپروا
تصویر ناپروا
بی رغبت، بی میل، بی التفات، غافل
فرهنگ لغت هوشیار
بی التفات بی توجه، بی پروا بی باک: یاد باد آنکه رخت شمع طرب می افروخت وین دل سوخته پروانه ناپروا بود. (حافظ)، سراسیمه مشوش مضطرب: قمر زقبضه شمشیر تست ناایمن زحل زپیکرپیکان تست ناپروا. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپرهیزی
تصویر ناپرهیزی
پرهیزنکردن بی احتیاطی مقابل پرهیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپسری
تصویر ناپسری
پسرزن پسراندر، پسرشوهر پسراندر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داپرزه
تصویر داپرزه
پرستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپرهیزی
تصویر ناپرهیزی
((پَ))
کار نسنجیده، بی احتیاطی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناپدری
تصویر ناپدری
((پِ دَ))
مردی جز پدر شخص، که با مادر او ازدواج کرده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامرئی
تصویر نامرئی
((مَ))
نادیدنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناپاکی
تصویر ناپاکی
خباثت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناسازی
تصویر ناسازی
مغایرت
فرهنگ واژه فارسی سره