جدول جو
جدول جو

معنی ناپرداختنی - جستجوی لغت در جدول جو

ناپرداختنی
(پَتَ)
نپرداختنی. که قابل پرداختن نیست. که قابل کارسازی و تأدیه نیست. که ادا کردنی نیست
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از واپرداختن
تصویر واپرداختن
خالی کردن، فارغ شدن از چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(نَ پَ تَ)
غیرقابل پرداختن. که قابل تأدیه نیست
لغت نامه دهخدا
(غُ چَ/ چِ شُ دَ)
خالی کردن. فارغ کردن:
ولیک امشب شب درساختن نیست
امید حجره واپرداختن نیست.
نظامی.
- رخت واپرداختن، ترک گفتن. خالی کردن:
گفت از این درگذر بهانه مساز
باغ بفروش و رخت واپرداز.
نظامی.
، تفرغ. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(فَ / فُ تَ / تِ)
ادانشده. تأدیه نشده. کارسازی نشده، تمام نشده. ناقص. نابساخته. که ساخته و پرداخته نشده. نامرتب. غیرمهیا. آماده نشده، صیقل نخورده. که جلادار و صاف و شفاف نیست
لغت نامه دهخدا
(فَ تَ)
که ازدر افراختن نیست. نیفراختنی. مقابل افراختنی. رجوع به افراختنی شود
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
نگداختنی. غیرقابل گداختن. ذوب ناشدنی. مقابل گداختنی
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ)
درخور پرداختن. انجام دادنی. بجاآوردنی: فرمود [مسعود] اگرچه این کار [غزنویان و سلاجقه] روی بعجزدارد چون خواجۀ بزرگ [احمد بن عبدالصمد] مصلحت بیند و صلاح اینست پردازد چنانکه واجب کند وزیر بازگشت و رسول را بخواند و بونصر مشکان در خدمت وزیر بنشست و آنچه گفتنی بود بگفتند و پرداختنی پرداختند... (تاریخ بیهقی)، چیزی که باید پرداخته [اداکرده] شود. چیزی که قابل پرداختن [اداکردن] است و رجوع به پرداختن شود
لغت نامه دهخدا
(لَ حَ)
پرداخت نکردن. نکول. مقابل پرداختن، توجه نکردن. التفات ننمودن. اعتنا نکردن. رجوع به پرداختن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرداختنی
تصویر پرداختنی
در خور پرداختن قابل پرداختن انجام دادنی بجا آوردنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نپرداختن
تصویر نپرداختن
پرداخت نکردن، التفات ننمودن
فرهنگ لغت هوشیار