- ناپدید
- نامعلوم، مبهم و غیر واضح، نامعین
معنی ناپدید - جستجوی لغت در جدول جو
- ناپدید ((پَ))
- پنهان، ناپیدا
- ناپدید
- ناپیدا، پنهان، گم
- ناپدید
- Vanishing
- ناپدید
- desaparecendo
- ناپدید
- desapareciendo
- ناپدید
- znikający
- ناپدید
- исчезающий
- ناپدید
- зникаючий
- ناپدید
- verdwijnend
- ناپدید
- verschwindend
- ناپدید
- disparaissant
- ناپدید
- che svanisce
- ناپدید
- অদৃশ্য
- ناپدید
- kaybolan
- ناپدید
- kutoweka
- ناپدید
- 消えかけている
- ناپدید
- menghilang
- ناپدید
- زائلٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نامشهودبودن نامرئی بودن: ای باغ ارم به بی کلیدی فردوس فلک به ناپدیدی. (نظامی)
اختفاء
ناپدید، ناپیدا، پوشیده و پنهان
پوشیدگی، فقدان، غیب
ناآشکارا مخفی: اوهست پدیددرهمه کار وان هرسه دراوست ناپدیدار. (نظامی)، نامعلوم نامشخص: همان ره بگنجینه دشوار بود طریق شدن ناپدیداربود. (نظامی)، پوشیده مستور
ناپیدا، نهفته، مخفی: (... که اکنون شمارابدین برزکوه ببایدبدن ناپدید از گروه. (شا)، نامرئی نامشهود: خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید... (شا)، پوشیده مستور: ابا خواهر خویش به آفرید زخون مژه هر دورخ ناپدید. (شا)، معدوم محو: خروشیدچون روی رستم بدید که نام توباد از جهان ناپدید. (شا)
نادیده ناپدید
پنهان کردن مخفی کردن، غایب ساختن، غرق کردن، گم کردنمفقود کردن، فرومالیدن له کردن، مستورکردن پوشیده ساختن، معدوم کردن نیست کردن: بیک دست دشمن کند ناپدید شگفتی تراز کار او کس ندید. (شا)
پنهان شدن مخفی گشتن، غایب شدن غیبت کردن، غروب کردن (ستاره) افول: (وناپدیدشدن ستاره ازدیدار، {فرو رفتن غرق شدن: (وچندانکه بیشترنیرو میکرد فروتر میرفت تا ناپدید شد، {گم شدن مفقودشدن، فرو مالیده شدن له شدن، نابود گشتن، مستورشدن پوشیده شدن
غایب کردن ناپدید کردن، معدوم کردن نیست کردن