جدول جو
جدول جو

معنی ناپدید - جستجوی لغت در جدول جو

ناپدید
نامعلوم، مبهم و غیر واضح، نامعین
تصویری از ناپدید
تصویر ناپدید
فرهنگ لغت هوشیار
ناپدید
((پَ))
پنهان، ناپیدا
تصویری از ناپدید
تصویر ناپدید
فرهنگ فارسی معین
ناپدید
ناپیدا، پنهان، گم
تصویری از ناپدید
تصویر ناپدید
فرهنگ فارسی عمید
ناپدید
Vanishing
تصویری از ناپدید
تصویر ناپدید
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ناپدید
desaparecendo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ناپدید
desapareciendo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ناپدید
znikający
دیکشنری فارسی به لهستانی
ناپدید
исчезающий
دیکشنری فارسی به روسی
ناپدید
зникаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ناپدید
verdwijnend
دیکشنری فارسی به هلندی
ناپدید
verschwindend
دیکشنری فارسی به آلمانی
ناپدید
disparaissant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ناپدید
che svanisce
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ناپدید
गायब
دیکشنری فارسی به هندی
ناپدید
অদৃশ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
ناپدید
kaybolan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ناپدید
사라지는
دیکشنری فارسی به کره ای
ناپدید
kutoweka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ناپدید
消失的
دیکشنری فارسی به چینی
ناپدید
消えかけている
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ناپدید
נעלם
دیکشنری فارسی به عبری
ناپدید
menghilang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ناپدید
หายไป
دیکشنری فارسی به تایلندی
ناپدید
زائلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
ناپدید
غائب
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نامشهودبودن نامرئی بودن: ای باغ ارم به بی کلیدی فردوس فلک به ناپدیدی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپدیدگی
تصویر ناپدیدگی
اختفاء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناپدیدار
تصویر ناپدیدار
ناپدید، ناپیدا، پوشیده و پنهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپدیدگی
تصویر ناپدیدگی
پوشیدگی، فقدان، غیب
فرهنگ لغت هوشیار
ناآشکارا مخفی: اوهست پدیددرهمه کار وان هرسه دراوست ناپدیدار. (نظامی)، نامعلوم نامشخص: همان ره بگنجینه دشوار بود طریق شدن ناپدیداربود. (نظامی)، پوشیده مستور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابدید
تصویر نابدید
ناپیدا، نهفته، مخفی: (... که اکنون شمارابدین برزکوه ببایدبدن ناپدید از گروه. (شا)، نامرئی نامشهود: خردمند کز دور دریا بدید کرانه نه پیدا و بن ناپدید... (شا)، پوشیده مستور: ابا خواهر خویش به آفرید زخون مژه هر دورخ ناپدید. (شا)، معدوم محو: خروشیدچون روی رستم بدید که نام توباد از جهان ناپدید. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادید
تصویر نادید
نادیده ناپدید
فرهنگ لغت هوشیار
پنهان کردن مخفی کردن، غایب ساختن، غرق کردن، گم کردنمفقود کردن، فرومالیدن له کردن، مستورکردن پوشیده ساختن، معدوم کردن نیست کردن: بیک دست دشمن کند ناپدید شگفتی تراز کار او کس ندید. (شا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپدیدشدن
تصویر ناپدیدشدن
پنهان شدن مخفی گشتن، غایب شدن غیبت کردن، غروب کردن (ستاره) افول: (وناپدیدشدن ستاره ازدیدار، {فرو رفتن غرق شدن: (وچندانکه بیشترنیرو میکرد فروتر میرفت تا ناپدید شد، {گم شدن مفقودشدن، فرو مالیده شدن له شدن، نابود گشتن، مستورشدن پوشیده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپدیدارکردن
تصویر ناپدیدارکردن
غایب کردن ناپدید کردن، معدوم کردن نیست کردن
فرهنگ لغت هوشیار