جدول جو
جدول جو

معنی ناپالوده - جستجوی لغت در جدول جو

ناپالوده(فَخَ دَ / دِ)
غیرمصفی. غیرمروق. صافی نکرده. تصفیه نشده. مقابل پالوده. رجوع به پالوده شود: شهد، انگبین ناپالوده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
ناپالوده
ناخالص تصفیه ناشده
تصویری از ناپالوده
تصویر ناپالوده
فرهنگ لغت هوشیار
ناپالوده
ناخالص، ناسره
متضاد: ناب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پالوده
تصویر پالوده
صاف شده، پاکیزه شده، پاک شده از آلودگی، فالوده، فالوذج، برای مثال چون آن شاه پالوده گشت از بدی / بتابید از او فرّۀ ایزدی (فردوسی - ۱/۳۶)، فالوده، شربتی که با برف یا یخ و رشتۀ نشاسته یا سیب رنده شده درست می کنند، برای مثال ملک نقل دهان آلوده می خورد / به امّید شکر پالوده می خورد (نظامی۲ - ۲۴۶)
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
که قابل پالودن نیست. که ازدر ترویق و تصفیه نیست. که نتوان آن را صافی و مروق کرد. مقابل پالودنی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نامال. نمالیده. مالیده ناشده. مقابل مالیده. رجوع به مالیده شود
لغت نامه دهخدا
ناآلوده. نیالوده. پاک. تمیز. صافی. مقابل آلوده. رجوع به آلوده شود
لغت نامه دهخدا
(فَ دَ / دِ)
نامحدود. نامشخص. که پیموده و تحدید نشده است: زمان از دهر به حرکات فلک پیموده است که نام آن روز و شب و ماه و سال و جز آن است و دهر زمان ناپیموده که مر او را آغاز و انجام نیست. (جامعالحکمتین ص 118)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
فانی. عارضی. (ناظم الاطباء). گذران. فناپذیر. ناپایدار. که پاینده و پایدار نیست. بی دوام. زوال پذیر. ناپایا. نامستدام. غیرمستمر. مقابل پاینده به معنی دائم و جاودان و مخّلد، نااستوار. سست. غیرمحکم. که قائم و استوار و ثابت نیست
لغت نامه دهخدا
تصویری از پالوده
تصویر پالوده
شربتی که با یخ یا برف و رشته نشاسته یا سیب رنده کرده درست کنند
فرهنگ لغت هوشیار
لمس نکرده: شکل وی ناپسوده دست صبا شبه وی ناسپرده پای دبور. (کلیله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپروده
تصویر ناپروده
تربیت نشده پرورش نیافته، ناقص ناتمام: (درعلاج زنی که بچه ناپروده از وی بیفتد... {مقابل پرورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامالیده
تصویر نامالیده
نمالیده مالیده نشده مالش نیافته مقابل مالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپیموده
تصویر ناپیموده
اندازه ناگرفته، نامحدود نامشخص: (زمان از دهر بحرکات فلک پیموده است که نام آن روزوشب وماه وسال و جزآنست و دهر زمان ناپیموده که مرا و را آغاز و انجام نیست. {مقابل پیموده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپاینده
تصویر ناپاینده
ناپایدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالوده
تصویر پالوده
((دِ))
صاف و پاک شده، پاک و مطهر، از انواع دسرهای ایرانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نا پالوده
تصویر نا پالوده
نا خالص
فرهنگ واژه فارسی سره
خالص، صاف، مروق، مصفا، فالوده، تباه، ضایع، برگزیده، خلاصه
متضاد: ناپالوده
فرهنگ واژه مترادف متضاد