جدول جو
جدول جو

معنی ناقوسی - جستجوی لغت در جدول جو

ناقوسی
از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو ناقوسیّ و اورنگی زدی ساز / شدی اورنگ چون ناقوس از آواز (نظامی۱۴ - ۱۷۹)
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
فرهنگ فارسی عمید
ناقوسی
نام نوائی است از موسیقی، (انجمن آرا) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)،
نام لحن بیست و ششم است از سی لحن باربد، (برهان قاطع) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء)، و آن را از صدای ناقوس ترسایان اقتباس کرده اند و آن را صوت ناقوس گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)، در فهرستی که نظامی از الحان باربدی در خسرو و شیرین آورده، ششمین لحن است:
چو ناقوسی بر اورنگ آمدی باز
شدی اورنگ چون ناقوس زآواز،
(از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)،
چون صفیری بزند کبک دری در هزمان
بزند لقلقه بر کنگره بر ناقوسی،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
ناقوسی
ششم از سی آوای باربد منسوب به ناقوس
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
فرهنگ لغت هوشیار
ناقوسی
نام لحن بیست و ششم از سی لحن باربد
تصویری از ناقوسی
تصویر ناقوسی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاووسی
تصویر طاووسی
رنگ سبز طلایی، به رنگ پر طاووس، دارای چنین رنگی، در علم زیست شناسی درختچه ای زینتی با شاخه های نازک سبز رنگ، برگ های باریک ساده و گل های زرد معطر شبیه گل اقاقیا که گونه های مختلف دارد، نوعی جامۀ رنگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابودی
تصویر نابودی
نیستی، عدم، نابودی، در تصوف فنا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناموری
تصویر ناموری
دارای نام بودن، نیک نامی، شهرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخوشی
تصویر ناخوشی
بیماری، مرض، بدحالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالوسی
تصویر سالوسی
ریاکاری، عوام فریبی، حیله گری، صفت نسبی منسوب به سالوس، اهل ریا و سالوس
فرهنگ فارسی عمید
زنگ بزرگی که در کلیسا نصب می کنند و هنگام مراسم مذهبی نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نانویس
تصویر نانویس
نانوشته، نوشته نشده، ازقلم افتاده
فرهنگ فارسی عمید
منسوب به ناموس، نام نیک و نیکنامی، (از ناظم الاطباء)،
- بی ناموسی، رسوائی، بدنامی، (از ناظم الاطباء)، فضیحت، پاس ناموس دیگران نداشتن، به ناموس و حرم دیگران تجاوز کردن، بی عفتی، بی عفافی، بدچشمی، ناپاکی،
، امر ناموسی، کار حیثیتی و شرفی، پردگیان، نازنینان:
کجا پای دارند با روسیان
چنین نازنینان و ناموسیان،
نظامی
لغت نامه دهخدا
منسوب به ناووس است، رجوع به نائوسی شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به نااوس:
عاشر آن اکرم معاشر شر
گوئی از گبرکان نااوسی است،
انوری
لغت نامه دهخدا
چوب ترسایان که به وقت نماز خویش زنند و آن دو چوب است یکی ناقوس که دراز باشد و دیگری وبیل که کوتاه، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، تختۀ آهنی یا چوبی که نصاری وقت نماز خود آن را نوازند، (فرهنگ نظام)، قطعۀ درازی از آهن یا چوب که به هنگام نماز زنند، (از المنجد)، مضراب النصاری الذی یضربونه لاوقات الصلاه، (اقرب الموارد)، چوب طویلی که نصاری برای اعلام دخول در نماز آن را به چوب کوچک تری به نام وبیل میزنند، (از معجم متن اللغه)، خرمهرۀ کلان که هنود و ترسا به وقت عبادت خود نوازند، (آنندراج) (غیاث اللغات)، زنگ چوبین که مسیحیان مقیم ممالک اسلامی بجای زنگ فلزین به کار می برند، (یادداشت مؤلف)، زنگی که نصاری در کلیسا میزنند، (فرهنگ نظام)، ناقوس را به معنی جرس هم استعمال کرده اند، (از اقرب الموارد) (از المنجد)، زنگ بزرگی که ترسایان در وسط کلیسا از سقف خانه آویزند و به روز یکشنبه از صبح تا وقتی که مردم از نماز فارغ شوند نوازند، (آنندراج، از شرح گل کشتی) (غیاث اللغات)، زنگ بزرگی که ترسایان در کلیسا به وقت نماز نوازند و درای نیز گویند، (ناظم الاطباء)، آنچه بزنند ترسایان برای نماز، (السامی) (مهذب الاسماء)، زنگی بزرگ که بر منارۀ کلیسا آویزند و گاه نماز یا اعلام خبری نوازند، ج، نقس، نواقیس:
قیصر بر درگه تو سوزد ناقوس
هرقل در خدمت تو درّد زنار،
فرخی،
روم ناقوس بوسم زین تحکم
شوم زنار بندم زین تعدا،
خاقانی،
سبحه درکف میگذشتم بامداد
بانگ ناقوس مغان بیرون فتاد،
خاقانی،
به ناقوس و به زنار و به قندیل
به یوحنا و شماس و بحیرا،
خاقانی،
ناقوس هوا بشکن گر زآنکه نه گبری تو
زنار ریا بگسل گر زآنکه نه ترسائی،
عطار،
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند،
هاتف،
صوت ناقوس همه وصف جمال سبوح
حرف ناقوس همه نعت جلال قدوس،
؟ (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
بتکده، (فرهنگ نظام)، رجوع به ناووس و نااوس شود، (اصطلاح موسیقی) در موسیقی، نام یک آواز از دستگاه سه گاه، (فرهنگ نظام)، رجوع به ناقوسی شود، (اصطلاح تصوف) در اصطلاح متصوفه، عبارت از انتباه است که به سوی توبت و انابت و عبادت خواند و نیز جذبه که از حق تعالی خبر کند و از نفس خلاصی دهد و بطاعت و قناعت دعوت کند و از خواب غفلت بیدار سازد، (فرهنگ نظام) (کشاف اصطلاحات الفنون از کشف اللغات)
لغت نامه دهخدا
شاد نبودن غمگینی، بیماری مریضی، ناخوبی ناپسندی بدی، ناگواری منغص بودن، ناخوشایندی تلخی، بد طعمی بدمزگی، درشتی خشونتناموافقی، کدورت نقار: (امیرنصرقاصدان فرستاد بطلب آن مال و وی (امیراسماعیل) نفرستاد میان ایشان بدین سبب ناخوشی پدید آمد)، ابتلا گرفتاری: یار مساعد بگه ناخوشی دامکشی کرد نه دامن کشی. (نظامی)، کوفت سیفلیس. یا سال ناخوشی. سال وبایی. یا خود را به ناخوشی زدن، خود را مریض وانمود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایوسی
تصویر مایوسی
در تازی نیامده دلسردی نومیدی نا امیدی نومیدی
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی حلوا که آنرا با نشاسته وشکر تهیه کنند ماقوتی: مکمل چو پوشید رخت نبرد ز ماقوت سرخ و ز لیبی زرد. (بسحاق اطعمه فر نظا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوقوسی
تصویر قوقوسی
ققسی بنگرید به ققسی
فرهنگ لغت هوشیار
غالوسی چالوسی نوایی در خنیای باستانی ایران منسوب به قالوس، نوایی است از موسیقی قدم: بزند نار و بر سر و سهی سرو سهی بزندبلبل بر تارک گل قاموسی
فرهنگ لغت هوشیار
فیسایی: سبز زرین، تاوشی گونه ای جامه رنگین، مروارید رنگین، از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوست
تصویر ناخوست
ناکوفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوبی
تصویر ناخوبی
خوب نبودن، بدی: (و ناخوبی موقع آن سعی در مروت و دیانت بر من پوشیده نبود، {زشتی. یاناخوبیها. فواحش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازوری
تصویر نازوری
بی زوری بی طاقتی ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاسوسی
تصویر جاسوسی
انیشگی در کوی تو انیشه همی گردم ای نگار (شهید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انقاسی
تصویر انقاسی
منسوب به انقاس سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقوس
تصویر ناقوس
زنگ بزرگ که در کلیسا نصب می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناووسی
تصویر ناووسی
منسوب به ناووس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناموسی
تصویر ناموسی
ساستاریک وینارتارانه، پردگی، آزرمی
فرهنگ لغت هوشیار
ناگاه ناگهان غفله: افسوس که عمر نابیوسی بگذشت وین عمر چوجان عزیزاز سی بگذشت... (جهانگشای جوینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقوس
تصویر ناقوس
زنگ کلیسا، جمع نواقیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نابودی
تصویر نابودی
اضمحلال، هلاکت، اتلاف، انهدام
فرهنگ واژه فارسی سره
درا، زنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن ناقوس درخواب بر سه وجه است. اول: دروغ گفتن. دوم: منافقی. سوم: مهر اهل کفر در دل داشتن.
فرهنگ جامع تعبیر خواب