جدول جو
جدول جو

معنی ناقو - جستجوی لغت در جدول جو

ناقو
از سرداران مغول و پسرکبوک خان بن اوکتاقاآن بن چنگیزخان مغول است، رجوع به تاریخ جهانگشا ج 1 ص 216 به بعد و ج 2 ص 249 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نارو
تصویر نارو
(دخترانه)
پرنده ای خوش آواز مانند بلبل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، نوژ، نوج، نشک، وهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقص
تصویر ناقص
آنچه کامل نیست مثلاً اطلاعات ناقص، معیوب مثلاً عضو ناقص، چیزی یا کسی که به حد کمال نرسیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقض
تصویر ناقض
ش کننده، از بین برنده، کنایه از شکنندۀ عهد وپیمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقع
تصویر ناقع
ویژگی زهر کشنده که در همۀ بدن نفوذ کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقل
تصویر ناقل
نقل کننده، روایت کننده، جابه جا کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
بدذات، خبیث، ناسازگار، ناموافق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نانو
تصویر نانو
گاهواره، گهواره، بانوج، آوازی که مادر هنگام گهواره جنباندن و خواباندن فرزند می خواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقور
تصویر ناقور
سازی بادی، شبیه بوق یا شاخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقه
تصویر ناقه
شتر ماده، شتر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، بعیر، هیون، ابل، اشتر، خالۀ گردن دراز، جمل
ستور، جمع نوق و انواق
در علم نجوم صورت فلکی مشترکی در ذات الکرسی، حامل راس المغول و امراه المسلسله
بیماری که تازه بهبود یافته و هنوز ضعف دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشو
تصویر ناشو
ناشدنی، نشدنی، محال، غیرممکن، ناشور، ناشسته، شسته نشده، پارچۀ نخی چرک تاب مانند متقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناژو
تصویر ناژو
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناجو، نوژ، نوج، نشک، وهل
صنوبر، درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقد
تصویر ناقد
کسی که چیزی را مورد نقد و بررسی قرار می دهد، خصوصاً سخن، کسی که پول خوب را از بد جدا کند، سره کننده، زرسنج
فرهنگ فارسی عمید
زنگ بزرگی که در کلیسا نصب می کنند و هنگام مراسم مذهبی نواخته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارو
تصویر نارو
مکر، حیله، فریب، کید، شکیل، قلّاشی، ریو، گربه شانی، نیرنگ، چاره، احتیال، حقّه، دویل، غدر، اشکیل، خدعه، ستاوه، دلام، شید، تزویر، تنبل، روغان، کلک، گول، دغلی، ترفند، ترب، خاتوله، دستان
حیله گر، مکار، ناکرد
نارو زدن: کنایه از حیله کردن، نیرنگ زدن، خیانت کردن به کسی
فرهنگ فارسی عمید
شاخ دمیدنی که صور باشد، قوله تعالی فاًذا نقر فی الناقور (قرآن 8/74)، ای فی الصور، (منتهی الارب)، صور، (ترجمان علامه جرجانی)، صور اسرافیل و هر بوق، (فرهنگ نظام)، نای بزرگ را هم گفته اند که کرنای باشد و در عربی صور اسرافیل را خوانند، (برهان قاطع) (آنندراج)، صور یا بوقی که دمیده می شود در آن، (ازالمنجد) (از اقرب الموارد)، صور که روز محشر هنگام نشر خلایق در آن دمیده می شود، (از معجم متن اللغه)، صور و شاخی که در آن میدمند، (ناظم الاطباء)، نای بزرگ، صور، (غیاث اللغات از لطایف و منتخب اللغات)، نقیر، ج، نواقیر، قلب، (معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
به معنی نامبردار است، یعنی آنچه از آن در جاها بازگویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، مشهور، نامدار، (از ناظم الاطباء)، مصحف ’نامور’، (حاشیۀ برهان قاطع معین)
لغت نامه دهخدا
بتکده، (فرهنگ نظام)، رجوع به ناووس و نااوس شود، (اصطلاح موسیقی) در موسیقی، نام یک آواز از دستگاه سه گاه، (فرهنگ نظام)، رجوع به ناقوسی شود، (اصطلاح تصوف) در اصطلاح متصوفه، عبارت از انتباه است که به سوی توبت و انابت و عبادت خواند و نیز جذبه که از حق تعالی خبر کند و از نفس خلاصی دهد و بطاعت و قناعت دعوت کند و از خواب غفلت بیدار سازد، (فرهنگ نظام) (کشاف اصطلاحات الفنون از کشف اللغات)
لغت نامه دهخدا
چوب ترسایان که به وقت نماز خویش زنند و آن دو چوب است یکی ناقوس که دراز باشد و دیگری وبیل که کوتاه، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، تختۀ آهنی یا چوبی که نصاری وقت نماز خود آن را نوازند، (فرهنگ نظام)، قطعۀ درازی از آهن یا چوب که به هنگام نماز زنند، (از المنجد)، مضراب النصاری الذی یضربونه لاوقات الصلاه، (اقرب الموارد)، چوب طویلی که نصاری برای اعلام دخول در نماز آن را به چوب کوچک تری به نام وبیل میزنند، (از معجم متن اللغه)، خرمهرۀ کلان که هنود و ترسا به وقت عبادت خود نوازند، (آنندراج) (غیاث اللغات)، زنگ چوبین که مسیحیان مقیم ممالک اسلامی بجای زنگ فلزین به کار می برند، (یادداشت مؤلف)، زنگی که نصاری در کلیسا میزنند، (فرهنگ نظام)، ناقوس را به معنی جرس هم استعمال کرده اند، (از اقرب الموارد) (از المنجد)، زنگ بزرگی که ترسایان در وسط کلیسا از سقف خانه آویزند و به روز یکشنبه از صبح تا وقتی که مردم از نماز فارغ شوند نوازند، (آنندراج، از شرح گل کشتی) (غیاث اللغات)، زنگ بزرگی که ترسایان در کلیسا به وقت نماز نوازند و درای نیز گویند، (ناظم الاطباء)، آنچه بزنند ترسایان برای نماز، (السامی) (مهذب الاسماء)، زنگی بزرگ که بر منارۀ کلیسا آویزند و گاه نماز یا اعلام خبری نوازند، ج، نقس، نواقیس:
قیصر بر درگه تو سوزد ناقوس
هرقل در خدمت تو درّد زنار،
فرخی،
روم ناقوس بوسم زین تحکم
شوم زنار بندم زین تعدا،
خاقانی،
سبحه درکف میگذشتم بامداد
بانگ ناقوس مغان بیرون فتاد،
خاقانی،
به ناقوس و به زنار و به قندیل
به یوحنا و شماس و بحیرا،
خاقانی،
ناقوس هوا بشکن گر زآنکه نه گبری تو
زنار ریا بگسل گر زآنکه نه ترسائی،
عطار،
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند،
هاتف،
صوت ناقوس همه وصف جمال سبوح
حرف ناقوس همه نعت جلال قدوس،
؟ (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نارو
تصویر نارو
مکر کردن، فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
کاج صنوبر: ... (اماچون انصاف آتش درمیان آیدعود را در صدر بساط برند و ناژ را علف گرمابه سازند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
درخت کاج و صنوبر
فرهنگ لغت هوشیار
ناموافق ناسازگار: میگویند چند وقتی است از زیر کار در رو و ناتو شده است، {متقلب بدجنس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داقو
تصویر داقو
ترکی تیر بی پر، بالا پوش کپنک تیر بی پر، بالا پوش کپنک پایونچی
فرهنگ لغت هوشیار
کرنای شاخ دمیدنی بوقی که درآن دمند صور، جمع نواقیر. ناقوس. چوب درازی که نصاری برای اعلام دخول درنمازآنرابچوبی کوچکتربنام} وبیل {زنند، زنگی بزرگ که دربرج کلیسا از سقف آویخته است وبرای دعوت ترسایان بعبادت و اجرای مراسم مذهبی آنرابصدا درآورند، جمع نواقیس، الف - انتباهی که شخص رابسوی توبت وانابت وعبادت خواند. ب - جذبه ای که از حق تعالی خبرکند وازنفس خلاصی دهد وبطاعت و قناعت دعوت کند وازخواب غفلت بیدار سازد
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی از کارد و مانند آن، آلت بریدن چیزها دارای دسته و تیغه تیز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقوس
تصویر ناقوس
زنگ بزرگ که در کلیسا نصب می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
چوب ترسایان که بوقت نماز خویش زنند و آن دو چوب است یکی ناقوس که دراز باشد و دیگری بیل که کوتاه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقه
تصویر ناقه
شترماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقور
تصویر ناقور
صور، بوق، شیپور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناقوس
تصویر ناقوس
زنگ کلیسا، جمع نواقیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناقض
تصویر ناقض
ناینده
فرهنگ واژه فارسی سره
درا، زنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن ناقوس درخواب بر سه وجه است. اول: دروغ گفتن. دوم: منافقی. سوم: مهر اهل کفر در دل داشتن.
فرهنگ جامع تعبیر خواب