جدول جو
جدول جو

معنی ناقض - جستجوی لغت در جدول جو

ناقض
ناینده
تصویری از ناقض
تصویر ناقض
فرهنگ واژه فارسی سره
ناقض
ش کننده، از بین برنده، کنایه از شکنندۀ عهد وپیمان
تصویری از ناقض
تصویر ناقض
فرهنگ فارسی عمید
ناقض
شکننده، پیمان شکن، باز کننده تاب شکننده: (آنهاکه اورابرین بعث همی کنندناقض این دولت اندنه ناصح وهادم این خاندانندنه خادم)، آنکه عهد خودرابشکندپیمان شکن
تصویری از ناقض
تصویر ناقض
فرهنگ لغت هوشیار
ناقض
((قِ))
شکننده، شکننده پیمان
تصویری از ناقض
تصویر ناقض
فرهنگ فارسی معین
ناقض
Oxymoronic
تصویری از ناقض
تصویر ناقض
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ناقض
oxímoro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ناقض
oxímoron
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
ناقض
oksymoron
دیکشنری فارسی به لهستانی
ناقض
оксюморон
دیکشنری فارسی به روسی
ناقض
оксиморон
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ناقض
oxymoron
دیکشنری فارسی به هلندی
ناقض
Oxymoron
دیکشنری فارسی به آلمانی
ناقض
oxymore
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ناقض
ossimoro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
ناقض
आक्सिमोरन
دیکشنری فارسی به هندی
ناقض
অক্সিমোরন
دیکشنری فارسی به بنگالی
ناقض
oksimoron
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
ناقض
옥시모론
دیکشنری فارسی به کره ای
ناقض
oxymoron
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ناقض
矛盾修辞的
دیکشنری فارسی به چینی
ناقض
オキシモロン
دیکشنری فارسی به ژاپنی
ناقض
אוקסימורון
دیکشنری فارسی به عبری
ناقض
oksimoron
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
ناقض
ออกซิโมรอน
دیکشنری فارسی به تایلندی
ناقض
متضادٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
ناقض
اوکسی مورون
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تناقض
تصویر تناقض
با هم ضد و نقیض بودن عهد شکستن، ضد یکدیگر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناقض
تصویر مناقض
شکننده
مخالف، ضد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تناقض
تصویر تناقض
با هم ضدونقیض بودن، مخالف بودن چیزی با چیزی، ضد یکدیگر بودن، در علم منطق قضیه ای که قضیۀ دیگر را باطل کند مانند شب وروز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناقض
تصویر مناقض
در شکننده، نا سازگار شکننده نقض کننده، مخالف، ضد نقیض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناقض
تصویر تناقض
((تَ قُ))
ضد یکدیگر بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناقض
تصویر مناقض
شکننده، نقض کننده، مخالف، ضد، نقیض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناقل
تصویر ناقل
نقل کننده، روایت کننده، جابه جا کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقع
تصویر ناقع
ویژگی زهر کشنده که در همۀ بدن نفوذ کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقد
تصویر ناقد
کسی که چیزی را مورد نقد و بررسی قرار می دهد، خصوصاً سخن، کسی که پول خوب را از بد جدا کند، سره کننده، زرسنج
فرهنگ فارسی عمید