- ناقابل
اندک، حقیر، آنکه لیاقت ندارد
معنی ناقابل - جستجوی لغت در جدول جو
- ناقابل (بِ)
آنکه قابلیت و لیاقت ندارد. (ناظم الاطباء) :
ولی چون التفات مقبلانست
چه غم آن را که از ناقابلانست.
وصال.
، که استعداد پذیرفتن ندارد. (یادداشت مؤلف). که قابل و پذیرا نیست، مزجاه. اندک. حقیر. اندک بها. کم ارزش. بی ارزش. غیرقابل توجه: هدیۀ ناقابل، بی عقل و بی کفایت. (ناظم الاطباء)
ولی چون التفات مقبلانست
چه غم آن را که از ناقابلانست.
وصال.
، که استعداد پذیرفتن ندارد. (یادداشت مؤلف). که قابل و پذیرا نیست، مزجاه. اندک. حقیر. اندک بها. کم ارزش. بی ارزش. غیرقابل توجه: هدیۀ ناقابل، بی عقل و بی کفایت. (ناظم الاطباء)
- ناقابل
آنکه قابلیت و لیاقت ندارد
- ناقابل ((بِ))
اندک، حقیر، آن که قابلیت و استعداد ندارد
- ناقابل
بی ارج، بی قدر، پشیز، ناچیز، بی صلاحیت، بی عرضه، بی لیاقت، نالایق
متضاد: ارزشمند، قابل، لایق
متضاد: عرضه مند
متضاد: ارزشمند، قابل، لایق
متضاد: عرضه مند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به طور غیرقابل سرکوب، غیرقابل کنترل
غیرقابل قبول
غیرقابل پذیرش، غیر قابل قبول
به طور غیرقابل درک، غیر قابل توضیح
نامفهوم، غیر قابل درک
فانی نشدنی، به طور غیرقابل تخریب
به طور غیرقابل فساد، به طور فاسد نشدنی
غیرقابل قبولی، عدم امکان
غیرفعّال، غیر عملی، غیرقابل اجرا