جدول جو
جدول جو

معنی ناعیه - جستجوی لغت در جدول جو

ناعیه
(یَ)
تأنیث ناعی. رجوع به ناعی شود
لغت نامه دهخدا
ناعیه
مونث ناعی
تصویری از ناعیه
تصویر ناعیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناریه
تصویر ناریه
(دخترانه)
آتشی، آتشین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناصیه
تصویر ناصیه
پیشانی، کنایه از موی پیش سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناحیه
تصویر ناحیه
جانب، جهت، طرف، کرانه، قسمتی از کشور، قسمتی از شهر در تقسیمات اداری، بخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهیه
تصویر ناهیه
ناهی، نهی کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، وازع، حابس، زاجر، معوّق، مناع، رادع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامیه
تصویر نامیه
قوه ای که موجب رشد و نمو می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داعیه
تصویر داعیه
انگیزه، خواهش و اراده، ادعا، علت، سبب
فرهنگ فارسی عمید
نامیه در فارسی مونث نامی بالنده کوالیده، آفریده، رویشی رستنی مونث نامی بالنده نموکننده: (این ساعت دراین فصل... نامه زوال نامیه خواندن گیرند، { آفرینش خدای خلق خدای، نبات رستنی رویشی. یا قوت (قوه) نامیه. یا روح نامیه. یانفس نامیه
فرهنگ لغت هوشیار
نافیه در فارسی مونث نافی: نیگر چون ناونه در پارسی مونث نافی. یاحروف نافیه. حروف دال بر نفی مانند لا و ما در عربی و نا و نه در فارسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناغیه
تصویر ناغیه
واژه
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ناعم فراخزی: زن، مرغزار، نرم تن، مریم گلی از گیاهان مونث ناعم نرم ولین، دختر نیکو زندگانی و نیکو خورش، درختی که برگ آن نرم باشد، نرم تن، جمع نواعم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناعفه
تصویر ناعفه
گوش فروهشته گوش آویزان
فرهنگ لغت هوشیار
ناصیه و ناصیت در فارسی در تازی موی پیشانی، در فارسی پیشانی موی پیشانی موی جلو سر: آرد سوی چرخشتشان وانگه بدرد پشتشان در فرقشان و پشتشان اندر فشاند ناصیه. (منوچهری. د. چا. 92: 2)، پیشانی، چهره روی: (متاثر و متفکر شد و اثر غضب در ناصیه مبارک او ظاهرگشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهیه
تصویر ناهیه
مونث ناهی
فرهنگ لغت هوشیار
مونث واعی بنگرید به واعی و آواز، شیون نیوه (نوحه) مونث واعی: حافظ نگاهدارنده، شنونده شنوا: (گرچه ناصح را بود صد داعیه پند را اذنی بباید واعیه) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناحیه
تصویر ناحیه
جهت، طرف، جانب
فرهنگ لغت هوشیار
نادیه در فارسی رخداد (حادثه) (بدینگونه آمده در معین) سوی (بدینگونه آمده در لاروس) حادثه، جمع نادیات
فرهنگ لغت هوشیار
مونث ناجی و ماده شتر تیز رو مونث ناجی. یا امت ناجیه. مسلمانان. یا فرقه ناجیه. مسلمانان. توضیح شیعیان خود را بدین نامها خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان که درباره علی علیه السلام گزافه می گفتندواوراخدای محمد صلی الله علیه وآله می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راعیه
تصویر راعیه
مونث راعی: فرمانروا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازیه
تصویر نازیه
شادمانی، خشم، تیزی و تندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داعیه
تصویر داعیه
خواهش و اراده، آرزو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاعیه
تصویر جاعیه
زن گول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاعیه
تصویر فاعیه
سخن چین زن، شکوفه برناک (حنا)، بیخ نیلوفر هندی
فرهنگ لغت هوشیار
لاعیه در فارسی مونث لاعی و لبانه دیو سفید سینه پچ سینه بیخ از گیاهان لبانه. توضیح این کلمه را بصورت لاغیه و لاغینه هم آورده اند ولی صحیح با عین معمله است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابیه
تصویر نابیه
مونث نابی و پرت و پلا سخن چرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسیه
تصویر ناسیه
مونث ناسی زن فراموشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داعیه
تصویر داعیه
((یَ یا یِ))
سبب، موجب، جمع دواعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناحیه
تصویر ناحیه
((یَ یا یِ))
جهت، کرانه، جانب، مملکت، کشور، جمع نواحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناعمه
تصویر ناعمه
((عِ مَ یا مِ))
نرم و لین، دختر نیکو زندگانی و نیکو خورش، درختی که برگ آن نرم باشد، نرم تن، جمع نواعم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناصیه
تصویر ناصیه
پیشانی، پنجه، پنچه، بنجه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناصیه
تصویر ناصیه
((یَ یا یِ))
پیشانی، موی پیش سر، جمع نواصی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناهیه
تصویر ناهیه
((یَ))
مؤنث ناهی، جمع نواهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامیه
تصویر نامیه
((یِ))
مؤنث نامی، قوه ای که موجب رشد و نمو می شود، جمع نوامی
فرهنگ فارسی معین