معنی نامیه - فرهنگ فارسی معین
معنی نامیه
نامیه((یِ))
مؤنث نامی، قوه ای که موجب رشد و نمو می شود، جمع نوامی
تصویر نامیه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نامیه
نامیه
نامیه
نامیه در فارسی مونث نامی بالنده کوالیده، آفریده، رویشی رستنی مونث نامی بالنده نموکننده: (این ساعت دراین فصل... نامه زوال نامیه خواندن گیرند، { آفرینش خدای خلق خدای، نبات رستنی رویشی. یا قوت (قوه) نامیه. یا روح نامیه. یانفس نامیه
فرهنگ لغت هوشیار
نامیه
نامیه
آبی است بنی جعفر بن کلاب را. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
بامیه
بامیه
گیاهی از تیره پنیرکیان که یک ساله است و ساقه اش ببلندی یک متر میرسد. برگهایش مانند خطمی متناوب و پهن و پنجه یی و سبز تیره گلهایش منفرد و زرد رنگ است و قسمت مرکزی گلبرگها بسرخی میگراید
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.