- ناصر (پسرانه)
- نصرت دهنده، یاری کننده
معنی ناصر - جستجوی لغت در جدول جو
- ناصر
- یاری کننده، یار و یاور
- ناصر
- رهاننده، یاری دهنده، مددکار
- ناصر ((ص))
- یاری گر، یاری کننده، جمع نصار. انصار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از عناوین حضرت عیسی (ع)
مربوط به دورۀ ناصرالدین شاه
مربوط به دورۀ ناصرالدین شاه
ناصری در فارسی وابسته به ناصره، وابسته به ناصرالدین شاه غاجار
جمع خنصر، کالوج ها انگشتان کوچک
یکدیگر را یاری دادن
یکدیگر را یاری دادن، به هم یاری کردن
عنصرها، اجسام بسیط، کنایه از افراد، آدم ها، عامل ها، کنایه از اصل ها، گوهرها، جمع واژۀ عنصر
عناصر اربعه: عناصر چهارگانه، آب، خاک، باد، آتش، آخشیجان، چهار آخشیج
عناصر اربعه: عناصر چهارگانه، آب، خاک، باد، آتش، آخشیجان، چهار آخشیج
جمع عنصر
چشم دارنده، نگاه تیز
کمیاب
محصور کننده، بازدارنده
آهوبره
نصب کننده، برپا کننده
پند دهنده، نصیحت کننده
شاداب و خرم، جمیل و زیبا
کمیاب، بی همتا، عجیب، شگفت، ویژگی چیزی که به ندرت اتفاق می افتد، به ندرت
بیننده، بینا، ویژگی نگاه تیز
بیننده، نظر کننده، دیده بان، کسی که برای نظارت و رسیدگی به کاری معین شود، کنایه از چشم
نفرت دارنده، رمنده، غالب، چیره شونده
نشر کننده، توزیع کننده، پراکنده کننده، کسی که به چاپ و نشر کتاب مشغول است، مؤسسه ای که به چاپ و نشر کتاب مشغول است
کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
محصور کننده، درحصار کننده، بازدارنده، شمارنده
فشار دهنده
تقصیر کننده، مقصر، کوتاهی کننده
پرده دیوار
گرانمایه، کمیاب
توزیع کننده، نشر دهنده